سازمانی که سرتاپای وجودش جز خیانت و وطن فروشی و جز جنایت و فساد چیز دیگری نیست و همیشه در پهنه تشکیلات با موضوع انتخابات بیگانه بوده، و ظرفیت کوچکترین انتقاد را هم ندارد، چگونه می تواند جمهوری اسلامی ایران را در عرصه دموکراسی و انتخابات به چالش بکشد؟
سایت مجاهدین در اول اسفند ۹۹ در مطلبی نوشت: حاکمیت ایران مدتهاست که طرح تک پایه کردن قدرت را در ذهن دارد و برای آن خیز برداشته است. »
سازمان مجاهدین با رهبرانی فاسد و بدنام و گروهی مرتجع و تمامیت خواه، در حالی به تحلیل مواضع جمهوری اسلامی ایران نشسته است که خود مظهر فرقه گرایی، دیکتاتوری، تشکیلات هرمی بدون هرگونه انتخابات، و دارای «رهبر» و «رئیس جمهور» مادام العمر است.
نویسنده در کمال وقاحت و پررویی در جای دیگری می گوید: «آیا او نمیداند که با حذف و به حاشیه راندن عناصر ناهمخوان، آنها را به جرگهٔ ناراضیان از حکومت سوق میدهد؟!»
رجوی در حالی نگران «تک پایه شدن قدرت در جمهوری اسلامی ایران» است که در فرقه منحوس مجاهدین، این مفلوک؛ هم «رهبر عقیدتی»، هم «رهبر سیاسی»، هم استراتژیست و هم ایدئولوژیست و خلاصه همه کاره تشریف دارند.!!!
در سازمان فرقه ای مجاهدین هر عضوی که با رهبر فرقه مخالفت کند؛ یا جایش زندان است و شکنجه ، یا باید کشته شوند. اگر هم دستگاه رهبری مجاهدین مجبور باشد به جدایی اعضای ناراضی تن دهند، باید در بیرون هم مطیع امر تشکیلات مجاهدین بوده و از رهبری آن حمایت کند. در غیر این صورت او را ترور شخصیت کرده و نهایتا «مزدور وزارت اطلاعات» خطابش می کنند. این چرخه حضور و پایان اعضاء در تشکیلات فرقه گرای مجاهدین است.
یعنی رجوی در یک طرف و بقیه اعضا در سویی دیگر. او «فرمانده» است و «رهبر» و بقیه فرمانبر و برده.
بدین ترتیب رجوی بیش از چهل سال است، گلوی کسانی که کوچکترین انتقادی به او و همسرش داشته باشند را با دندان هایشان می جوند.
سازمانی که سرتاپای وجودش جز خیانت و وطن فروشی و جز جنایت و فساد چیز دیگری نیست و همیشه در پهنه تشکیلات با موضوع انتخابات بیگانه بوده، و ظرفیت کوچکترین انتقاد را هم ندارد، چگونه می تواند جمهوری اسلامی ایران را در عرصه دموکراسی و انتخابات به چالش بکشد؟
حال اگر یک هزارم آزادیهایی که در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، در تشکیلات مجاهدین وجود داشت، آنان هرگز در چنین فلاکتی بسر نمی بردند و اعضاء هم هرگز اجازه این همه مزدورری و وطن فروشی را به رهبران فاسد و بدنام این فرقه نمی داد.
واقعیت این است هرگونه موضع گیری در باره هر موضوعی که به مجاهدین مربوط باشد، واقعا به یک مسأله پیچیدهای تبدیل می شود. چرا که این گروه هیچ انتقادی را چه از درون و چه از بیرون برنمیتابد.
وجود سه قوه مستقل و فعالیت آزادانه احزاب از پایه های دموکراسی در هر کشوری محسوب می شود. که ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. طبیعتا در چنین شرایطی باید صداهای ناهمگون و حتی متضاد در مواجه با مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را با حفظ مرز سرخ های وطن پرسی و استقلال کشور از زبان همدیگر شنید و تحمل کرد.
اما با توجه به اینکه چنین سازو کارهایی در تشکیلات فرقه ای و بغایت ارتجاعی مجاهدین وجود ندارد و اعضای آن هرگز از حق رای، حق تعیین سرنوشت، حق ابراز عقیده و مخالفت برخوردار نیستند و در تفکر رهبر فاسد و بدنام مجاهدین نیز چنین حقوقی به رسمیت شناخته شده نیست، لذا هرگونه تضاد آرا و سلیقه های سیاسی در ایران را که یک امر معمول برای مردم و طبقه سیاسیون کشور تلقی می شود از نظر رهبر مجاهدین بعنوان یک «بحران»!، «شقه در راس نظام»! و ارجیفی از این دست که صرفا کاربرد داخلی دارد تفسیر و تحلیل می شود.
به همین دلیل است که رجوی متوهم و البته بی سواد بیش از چهل سال است که با این گونه تحلیل ها ، به چوپانی دروغگو تبدیل و زمینه تمسخر خود در بین اعضای مجاهدین و مخاطبانش را فراهم ساخته است.
اکنون نیز وضع هیچ تغییری نکرده و درب در مجاهدین همچنان بر همان پاشنه می چرخد.
مثلا وقتی آقای رافائل گروسی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی در سوم اسفند ۹۹ به ایران آمد و به یک توافق دوجانبه با جمهوری اسلامی ایران رسید و وقتی در مجلس شورای اسلامی ایران با آن مخالفت کرد و حتی مجلس در بیانیهیی با ۲۲۱ رأی دولت را بهعلت تخلف از قانون به قضاییهٔ ارجاع داد، جمله «بحران بیسابقه در مجلس رژیم»! از گلوی رجوی مفلوک و غارنشین بیرون زد که بشتابید کار جمهوری اسلامی ایران تمام است. به همین دلیل است که او همیشه به جاده خاکی می زند.
اما واقعیت در رابطه با مجاهدین چیست؟
مجاهدین در حالی به جمهوری اسلامی ایران خورده می گیرد که خود هم تروریست هستند، هم فرقه و هم سالیان طولانی همکاران صمیمی صدام. اما هر رویکردی جز تایید عملکردی که مجاهدین آن را «اسطورهای»!!! قلمداد میکنند، مسلما با واکنشهای تند رهبران این گروه فاسد و مزدور مواجه خواهد شد.
مثلا وقتی محلق شدن رجوی و سازمانش به ارتش صدام و جنگیدن در کنار نیروهای عراقی بر علیه مردم ایران، «پرواز تاریخساز» خوانده می شود، وقتی برای توجیه حضور در عراق، مجبور به جعل تاریخ شده و ایران را مقصر شروع جنگ معرفی می کنند، و وقتی اخراج از خاک عراق توسط خانواده های دردمند اعضا و مردم و دولت عراق از این کشور «هجرت بزرگ» نامیده می شود، نتیجه این می شود که بازی با کلمات و تهی کردن آنها از مفهوم واقعی شان، جعل و وارونه نشان دادن واقعیت ها به بخشی جدایی ناپذیر از پروپاگاندای مجاهدین در قبال مردم ایران و مخالفانشان برای سرپوش گذاشتن بر کثافت کاریهای رهبران این گروه تبدیل می شود.
حال اگر به تشکیلات مجاهدین هم نگاهی کوتاه بیندازیم خواهیم دید: ازدواج با همسر پرسابقه ترین عضو تشکیلات، تشکیل فسادخانه ای به نام «شورای رهبری»، سرکوب شدید اعضای قدیمی ، زندان و شکنجه و خوراندن سیانور به اعضای مخالف، ، درآوردن رحم زنان و . . . تنها بخش کوچکی از اقدامات رجوی برای حفظ قدرت مطلقه خود در تشکیلات مجاهدین بوده است.
کافی است به یاد آوریم مهدی افتخاری یا همان «فرمانده فتح الله» را، علی زرکش جانشین رجوی و دیگر فرماندهان را، مسعود دلیلی و دیگر اعضای شکنجه شده و کشته شده در قرارگاه اشرف را که چگونه رجوی در جنگ قدرت، جان آنان را گرفت و تباهشان ساخت.
- نویسنده : سعید پارسا
- منبع خبر : سایت راه نو
Wednesday, 4 December , 2024