فتنه اخیر، فتنه لمپن ها بود. به همین دلیل اساسا با یک نیاز واقعی شروع نشد. اساسا نیازی هم به نیاز حقیقی مردم نبود. نیاز به یک هیجان وجود داشت؛ تحریک و تحریض احساسات. اساسا در جنبش لمپن ها میداندارها در خارج از کشور و اتش بیارها در رسانه و کلوخ انداز ها کف خیابان هستند.

یکی از کارشناسان علوم سیاسی می گوید: آشوب های اخیر در کشور  و بر علیه مردم با هدف خاصی توسط دشمن طراحی شده بود.

در مدل بازی آمریکایی ها برجام باید به لبه پرتگاه سقوط برده شده و با ابزار تهدید به تشدید تحریم ها تلاش می شد ایران به عقب نشینی و پذیرش برجام اروپایی با محوریت تروئیکا(فرانسه، انگلیس و آلمان) وادار شود.

در این میان بروز آشوب و بی ثباتی در داخل ایران منجر به افزایش قدرت چانه زنی اروپایی ها و تسلیم هرچه بیشتر طرف ایرانی می گردید. طبق این طرح اگر جمهوری اسلامی ایران به سناریوی تحمیلی غرب، روی خوش نشان ندهد، با تحریم های بیشتر غرب مواجه شده و واضح است که تحریم های بیشتر، زمینه را برای ایجاد نارضایتی بیشتر و احتمال بروز آشوب های احتمالی در آینده افزایش خواهد داد.

اما برخلاف تصور دشمن آشوب های اخیر با حضور مردم انقلابی به محاق رفت و می توان گفت ایجاد امنیت نرم مبتنی بر سرمایه اجتماعی در ایجاد ثبات و آرامش بر جامعه، تأثیر به سزایی داشته است.

آنچه در ذیل آورده می شود نظر تعدادی از کاربران در شبکه اجتماعی توئیتر در مورد حوادث اخیر است. که بخوبی توانسته ماهیت دشمن را شناخته و تبیین کنند.

فقط مونده خود ابوبکر البغدادی از گور پاشه بگه زن زندگی آزادی!

پان ترک‌ها، کومله ، الاحوازیه ، فرقه تروریستی مجاهدین و حالا هم جیش‌العدل… فقط مونده خود ابوبکر البغدادی از گور پاشه بگه زن زندگی آزادی که بفهمند جریانات تروریستی پشت این جنبش هستند.

این جماعت کفتار صفت از خون انسان های بیگناه ارتزاق می‌کنند

مجاهدین خلق از یک سو، سلطنت طلبان و تجزیه طلبان از سوی دیگر، کومله در غرب، جیش العدل(ظلم) از شرق همه با رویای براندازی.  این جماعت کفتار صفت از خون انسان های بیگناه ارتزاق می‌کنند.

مهمترین ثمره فتنه شفاف شدنه مرزهاست

یک فایده ای که این روزها داره اینه که کسی نمیتونه وسط لحاف باشه.

چون اینایی که یکی به میخ و یکی به نعل میزنند هم در امان نیستند و بازهم زامبی های ضدانقلاب میریزن سرشون و ناچار میشن یا انقلابی موضع بگیرن و یا ضدانقلابی.

کم دستاوردی نیست. اصلا مهمترین ثمره فتنه شفاف شدنه مرزهاست.

این نظام دیگر بدنه ی هوادار ندارد!

شاهین نجفی گفته : این نظام دیگر بدنه ی هوادار ندارد

یک نفر هم زیرش توئیت زده : بله ، زیر دو میلیون هوادار دارد

مانده ام این جماعت نمیفهمند یا خودشان را به نفهمی زده اند؟

دو هفته پیش ۴ میلیون برای ایدئولوژی این نظام ۸۰ کیلومتر در عراق پیاده رفته اند

این هفته ۶.۹ میلیون در مشهد

براندازا تو فرانسه هم مجوز تظاهرات دارند. هم آزادی سیاسی و اجتماعی و “زندگی نرمال” دارند. هم لباس شخصی و بسیجی بین پلیسشون نیست. حتی توهین به اسلام هم براشون اهمیت نداره. خب چرا نتونستن یه تظاهرات مثل آدم برگزار کنند؟!!

ذات داعشی براندازان، روشن بود روشن تر هم میشه

می گفتن آتش زدن پرچم امام حسین و موکب و مساجد و قرآن کار خود نظامه، حالا در لندن رفتن به دسته عزاداری شیعیان حمله کردند شیعیانی که حتی ایرانی هم نیستند پاکستانی اند. ذات دیکتاتور و داعشی و ضد اسلامی براندازان، روشن بود روشن تر هم میشه

کارلوس لاتوف کاریکاتوریست مشهور برزیلی با انتشار پستی به یادآوری دیدار مصیح پولی نژاد و پمپئو اشاره کرده و در واکنش به اتفاقات ایران نوشته که گول نخورید! آیا واقعا فکر میکنید غربی ها نگران حجاب زنان ایرانی هستند؟ آنچه واشنگتن و متحدانش میخواهند، بی ثبات کردن ایران است

مهمترین تفاوت ۷۸ و ۸۸ و ۹۸ و اینبار جنبش لمپن ها

در تمام موارد قبلی اغتشاشات از اعتراضات شروع شده بود اما اینبار از ابتدا اغتشاش بود.به همین دلیل شعارها از لحظه اول حول کشتن و اتش زدن و خراب کردن و تقابل با اصل نظام بود.

به گزارش مشرق، محسن مهدیان در کانال تلگرامی خود با عنوان کشکول نوشت:

جنس اغتشاش امروز با گذشته متفاوت است. یکی دانستن اینها منجر به خطای محاسباتی و تصمیم گیری می شود. آنچه روشن است اینکه این روزها امتداد گذشته نیست و ما با یک پدیده جدید مواجهیم که در انتهای متن به عنوان تفاوت اصلی اشاره خواهم کرد.

دو تفاوت اولیه:

یکم. در تمام موارد قبلی اغتشاشات از اعتراضات شروع شده بود اما اینبار از ابتدا اغتشاش بود.به همین دلیل شعارها از لحظه اول حول کشتن و اتش زدن و خراب کردن و تقابل با اصل نظام بود.

دوم. در تمام موارد گذشته بهانه اعتراضات فتنه گون بود. به این معنا که حق و باطل ممزوج بود و روشن نبود. ۷۸ به ظاهر فرهنگی و سر بستن روزنامه سلام. ۸۸ سر تقلب و قدرت سیاسی. ۹۸ بحث اقتصادی بود و اینبار هیچ گونه فتنه ای وجود نداشت. شفاف و شفاف. حجاب بهانه و اصل نظام نشانه؛ مردم نه بهانه را می پذیرفتند و نه نشانه.

اما این دو تفاوت اصلی نبود …. و مهمترین:

سوم.  در همه موارد قبلی در فضای واقعی،  حادثه ای رخ میداد و رسانه ها متناسب با آن ماجرا را روایت می کردند اما اینبار روایت رسانه ها اصل بود و در بیرون برای آن واقعیت ساخته میشد.  

در تمام موارد قبلی رسانه ها نقش اطلاع رسانی و در موارد جدی تر نقش تهییج و ترغیب را داشتند و اما اینبار نقش تصویرسازی.

فتنه اخیر، فتنه لمپن ها بود. به همین دلیل اساسا با یک نیاز واقعی شروع نشد. اساسا نیازی هم به نیاز حقیقی مردم نبود. نیاز به یک هیجان وجود داشت؛ تحریک و تحریض احساسات. یک هیجان زدگی تا هیجان زده ها به میدان بیایند. برای همین عمده نوجوان بودند که بی شک در خلوت و یا با گذشت زمان پشیمان می شدند. اما لمپن ها این افراد نبودند. لمپن جریان خارج از کشوری بود که تصور می کرد با اتش نشاندن به اباحه گری می تواند علیه دین و خاک این مردم قیام کند؛ اما فقط هیجان صید کرد و خلاص. کف روی آب.

اساسا در جنبش لمپن ها میداندارها در خارج از کشور و اتش بیارها در رسانه و کلوخ انداز ها کف خیابان هستند. این نیز تفاوتی دیگر بین این دوره و موارد گذشته است.

و اما اصل حرف؛

نزاع ایندوره برخلاف تصور رایج در رسانه ها بود نه در خیابان. در خیابان تنها رویدادسازی بود برای تصویرسازی در رسانه. جمعیتی بسیار محدود اما درجه خشونت بالا که قدرت تصویر سازی داشته باشد.

برای تصویر سازی رسانه ای اساسا جمعیت لازم نبود؛ کافی بود زن میداندار باشد و خشونت رخدادساز. هردو نیز مهیا بود. حجاب سوزی تا حجاب کشی؛ از اتش زدن ناجا تا بسیجی تا پاکبان تا اتش نشان و امدادگر و غیره.

یک گروه پنجاه تا صدنفره که هر شب در یک نقطه جمع می شوند تا بگویند همه جا هستیم.  خشونت زیاد تا تلقی بی شماریم بسازد.

نزاع ایندوره، جنگ تصویر بود. جنگی برای ساخت تصویر. ترند ها و هتشگ ها دیگر به تنهایی کارساز نبود؛ باید رخدادی هم ساخته میشد در مدد به این ترندها. سطح دعوا در کف خیابان به همین اندازه محدود بود…

جنبش لمپن ها، جنبش بی مایه ای است که تخریب دارد اما خالی از هرگونه عمق مردمی و اعتقادی و حتی نیاز عمومی است. عاری از وسعت. جنبشی محصور در خیالات و فضای مجازی.

جنبش لمپن ها از مجاز آغاز می شود و واقعیت را تنها برای تحکیم تصویر و خیال میسازد؛ برخلاف همه جنبش ها که از واقعیت اغاز می شود و به مجاز امتداد میابد.

و خسارت محض برای کسانی بود که این رفت و برگشت خیال انگیز بین واقع و مجاز را درک نکردند و بی آبرو شدند.   

و مهمترین نکته آموزنده این است که؛

دستگاه امنیتی مقصرین اصلی فتنه لمپن ها را در فضای تصویرسازی و مجازی دنبال کند نه صرفا کف خیابان.

به همین دلیل است که نقش سلبریتی ها در این دوره تنها برداشتن حجاب و جذب فالور و کسب اعتبار نبود؛ اینبار به روشنی در خون های ریخته شده کف خیابان سهم دارند و باید در دادگاه حاضر شوند.  

و از این واضحتر اینکه؛

فتنه لمپن ها تمامی ندارد چون کم هزینه ترین حالت ممکن برای دشمن است؛ رویداد سازی برای تصویر سازی.

خلاصه اگر فضای مجازی را رها کنید باز هم با خون های به ناحق ریخته شده مواجه خواهید بود.

تصویر سازی مصداق عینی میخواهد؛ نباشد، میسازند.

آتش می زنند و خون میریزند تا بگویند بی شماریم. دهها نفر کشتند تا بگویند آن یک نفر را شما کشتید.

و اینهمه چرا؟ چون فهمیدند اگر در ذهن مردم پیروز شوند در واقع نیز پیروزند. این واقع سازی ها برای واقع نمایی در جنگ ذهنی است و تمام.

تحلیل مهاجرانی از آشوب‌های اخیر؛ “در رؤیای سرنگونی و تجزیه ایران”

وزیر ارشاد دولت اصلاحات در توئیت‌هایی نوشت اعتراض که حق طبیعى مردم است، تبدیل به محملى براى آشوب و براندازى شده است.

عطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت اصلاحات در رشته توئیت‌هایی با اشاره به اغتشاشات اخیر و بیانیه روز گذشته وزارت اطلاعات، اتفاقات زاهدان و اشنویه را تلاش برای تجزیه و براندازی نظام جمهوری اسلامی دانست.

مهاجرانی نوشت: یکم؛ حمله ارتش عراق به ایران و اشغال بیش از ده‌هزار کیلومتر از خاک ایران ـ به‌اندازه مساحت لبنان! ـ در واقع حمله ورشو و ناتو و کشورهاى عربى منطقه، به ایران بود، گمان مى‌کردند؛ انقلاب اسلامى را متوقف، نظام جمهورى اسلامى را سرنگون و ایران را تجزیه ملى و سرزمینى مى‌کنند، شکست خوردند.

دوم؛ مسعود رجوى در گفتگو با پروژه تاریخ شفاهى ایران، دانشگاه هاروارد در ۸ خرداد ۱۳۶۳ از سرنگونى جمهورى اسلامى سخن گفته است. به‌نظر او با رحلت امام خمینى، نظام سرنگون مى‌شود.

سوم؛ البته ابوالحسن بنى‌صدر هم در رؤیاى سرنگونى جمهورى اسلامى بوده است. بنى‌صدر در یادداشت ۳۰ شهریور ۱۳۶۰ از پیروزى انقلاب به‌رهبرى خود و حذف امام خمینى سخن گفته است. صدام و رجوى و بنى‌صدر رفته‌اند اما رؤیاى سرنگونى جمهورى اسلامى همچنان برجاست!

چهارم؛ در آشوب آبان ۱۳۹۸، وزارت خارجه آمریکا و شخص پمپئو اتاق فرمان براندازى بود.

پنجم؛ جان بولتون صراحت بیشترى به‌خرج داد و در کارناوال سازمان مجاهدین خلق در پاریس گفت: “سال آینده در تهران خواهیم بود”! منظورش سال ۱۳۹۸ بود.

ششم؛ حادثه درگذشت تلخ مهسا امینى، فرصتى براى تحقق همان سناریوست. اعتراض که حق طبیعى مردم است، تبدیل به محملى براى آشوب و براندازى مى‌شود.

هفتم؛ بیانیه بسیار مهم وزارت اطلاعات در واقع تبیین همان سناریوست. یورش به کلانترى‌ها در زاهدان و یا طرح اشنویه در آذربایجان غربى، نشانه‌هاى همان سناریوست که اتاق فرمان ظاهرى‌اش شبکه‌هاى تلویزیونى فارسى‌زبان است.

هشتم؛ مى‌بایست بین اعتراض مردمى و سناریوى آشوب تمایز قائل شد.

  • نویسنده : یوسف اردلان
  • منبع خبر : سایت راه نو