مستند در دام فریب سرگذشت کسانی است که روزگارانی در دام فریب فرقه رجوی گرفتار آمده و کم یا زیاد بخشی از عمر خود را در این فرقه سپری کرده اند. البته برخی هایشان که، شانس یاری شان بود بر حسب شرایط خاص تواسته اند از دست فرقه رهایی یابند.
البته در این میان نگون بختانی هم بودند که در مسیر اهداف فرقه هزینه شدند. و مرگ تنها هدیه سران مجاهدین به آنان بود.
تهدیدات پنهان و نرم و در مقاطعی البته سخت واقعیّتی است که پیوسته اعضای گرفتار در فرقه رجوی در اشکال مختلف در درون سازمان با آن دست به گریبان بوده و هرکس به شکلی آثار آنرا با خود به همراه دارد. زندان و شکنجه، قتل، تحقیر در مقابل جمع، محاکمات غیر انسانی، تحمیل خودکشی به اعضای ناراضی و . . . از انواع این تهدیات محسوب می شود.
در این مستند سعی می کنیم با کسانی که روزگارانی در دام فریب مجاهدین گرفتار آمدند اما برحسب شرایط خاص توانستند جان خود را از دست این فرقه رهایی دهند مصاحبه کوتاهی داشته باشیم تا نسل جوان کشورمان با تجربیات آنان و ترفند های فریبکارانه مجاهدین آشنا شده و به ماهیت پلید و ضد بشری این گروه تروریست و فرقه گرا پی ببرند.
در اینجا جای دارد بعنوان سند به بخشی از گزارش «انستیتوی تحقیقات دفاع ملی (RAND) برای وزارت د فاع آمریکا با عنوان «مجاهدین» خلق در عراق در مرداد ۱۳۸۸ – The Mujahedin-e Khalq in Iraq (AUGUST 2009)اشاره کرد که به ایدئولوژی خشونت آمیز، سیاست فریب ، تطمیع و تنبیه گروه تروریستی «مجاهدین» خلق پرداخته است.
«انستیتوی تحقیقات دفاع ملی» آمریکا در گزارش تحقیقاتی خود، جذب ۷۰ درصد از نیروهای سازمان «مجاهدین» خلق را «غیرداوطلبانه» و با فریب، تطمیع دروغین و تهدید عنوان و تصریح کرده است، این سازمان تروریستی با وعده های دروغ از جمله وعده کار همراه با حقوق، اعطای زمین، کمک در دریافت پناهندگی، دیدار آزاد با خانواده، امکانات بهداشت و درمان عمومی و حتی ازدواج ، نیرو جذب کرده و عضوگیری این سازمان از سال ۱۹۸۶ دواطلبانه نبوده است.
گروه تروریستی «مجاهدین» خلق با مصادره مدارک هویتی و اجتناب از قانونی نمودن حضور اعضا در عراق در زمان صدام، آنها را تحت اجبار در اردوگاه های سازمان در عراق نگه می داشت و آنان را تهدید می کرد درصورت خروج از اردوگاه دستگیر شده و برای ورود غیر قانونی به عراق محاکمه و مجازات خواهند شد.
در بخشی از این گزارش با عنوان «سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک فرقه» آمده است:
. . . از روزهای اولیه، سازمان مجاهدین خلق ارتباطات درونی بسته ای داشته است، ولی این امر در اواسط دهه ۱۹۸۰ بعد از اینکه رهبران گروه و بسیاری از اعضا به پاریس نقل مکان نمودند به موضوعی خبیث تر تبدیل شد. در پاریس، مسعود رجوی شروع به پیش بردن آنچه که “انقلاب ایدئولوژیک” نامیده میشد نمود که ضوابط جدیدی را بر فعالان سازمان – ابتدا خواست فزاینده سرسپردگی به اهداف سازمان و متعاقبا سرسپردگی تقریبا مذهبی به رجوی ها (مسعود و همسرش مریم)، جلسات عمومی انتقاد از خود، طلاق اجباری، تجرد، اجبار در جدایی از خانواده و دوستان، و جداسازی جنسی – تحمیل میکرد.
قبل از اتحاد با صدام، سازمان مجاهدین خلق یک سازمان مردمی بود. در هر صورت، زمانی که در عراق مستقر گردیده و علیه نیروهای ایرانی در اتحاد با صدام وارد جنگ شد، این گروه خشم مردم ایران را به خود خرید و در نتیجه با کم شدن داوطلب برای پیوستن روبرو شد. لذا دست به جذب نیرو به شیوه های فریبکارانه زد. سازمان مجاهدین خلق طبیعتا به دنبال معارضین ایرانی بود، ولی همچنین در ارتباط با مهاجران اقتصادی در کشورهایی مانند ترکیه و امارات متحده عربی با دادن قول های دروغین جهت یافتن کار، زمین، کمک در اخذ پناهندگی در کشورهای غربی، و حتی ازدواج، آنان را به عراق کشاند. به بستگان اعضای سازمان، پیشنهاد سفر مجانی به اردوگاه های سازمان مجاهدین خلق جهت دیدار با آنان داده میشد. این افراد جذب شده اغلب بصورت غیر قانونی وارد عراق شده اند و سپس از آنان خواسته شده تا مدارک شناسایی خود را برای “حفظ و نگهداری” تسلیم نمایند. لذا، آنان در عمل در تله می افتادند.
یک شیوه دیگر جذب نیرو با کمک دولت صدام صورت میگرفت. به اسرای ایرانی از جنگ ایران و عراق پیشنهاد میشد تا بین رفتن به اردوگاه های سازمان مجاهدین خلق و سپس بازگشت به ایران و یا ماندن در اردوگاه های اسرا در عراق یکی را انتخاب نمایند. صدها زندانی به اردوگاه های سازمان مجاهدین خلق رفتند، که در آنجا ماندگار شدند. هیچ اقدامی جهت بازگشت آنان به ایران صورت نگرفت.
برای نیروهای ائتلاف، رفتار فرقه ای سازمان مجاهدین خلق و عملکرد جذب نیروی سؤال برانگیز آنان تا جایی که به تأثیر آن در اقدامات روزمره در اردوگاه و همچنین گزینه های جابجابی آنان مربوط میشد قابل توجه بود. رهبری بعید بود که با سیاست هایی که قدرت کنترل مستقیم و تسلطش بر اعضا را کم میکرد همکاری نماید. در واقع، دیدبان حقوق بشر گزارش میکند که سازمان مجاهدین خلق مدتها قبل یک روند پیچیده برای حفظ اعضایی که خواهان جدایی بودند برقرار نموده بود، که شامل “محاکمه”، اعتراف گیری اجباری به عدم وفاداری، و حتی شکنجه میشد. اگر چه این روند از زمانی که گروه در اردوگاه اشرف متمرکز شد تخفیف یافت، ولی هنوز کسانی که مایل به خروج بودند طی روزها یا حتی هفته ها در حالیکه در یک نوع زندان انفرادی نگهداری میشدند “توجیه” و تشویق به تغییر تصمیم خود میگردیدند.
از طرف دیگر، القای فکری و ایزولاسیون دراز مدتی که اعضای سازمان مجاهدین خلق تجربه کرده اند احتمالا منجر به ایجاد حس فوق العاده وفاداری در آنان شده است، که موجب گردیده تا پیشنهاد جدا کردن خود از رهبرانشان را رد نمایند. این مسئله بطور خاص شامل بازگشت به ایران، جایی که انتظار پیگرد قانونی بطرز وحشتناکی در اذهان آنان کاشته شده است نیز میشود . . .
قسمت اول این مستند اختصاص دارد به نحوه پیوستن و گسستن فردی بنام افشین جعفرزاده اهل ارومیه جوانی که با تمامی شور جوانانی اش دنبال کسب درآمد راهی کشور ترکیه گردید ولی او هرگز نمی دانست که تقدیر او را به سوی دام مرگبار گروهی تروریست و فرقه ای بنام مجاهدین در پوشش شرکت کاریابی در استانبول خواهد کشاند و مسیر زندگی او را عوض خواهد کرد. با هم پای صحبت های آقای افشین جعفرزاده می نشینیم.
- نویسنده : سردبیر
- منبع خبر : سایت راه نو
Wednesday, 4 December , 2024