عملیات فروغ جاویدان و بحث تنگه و توحید نقطه عطفی در قرارگرفتن رجوی در جایگاه رهبری بی منطق و غیرپاسخگو با ایدئولوژی خاص در مسیر فرقه‌سازی بود. بعد از این عملیات بود که جداسازی مردان از زنان بتدریج در سازمان شروع شد هرچند هنوز بحث های طلاق صورت نگرفته بود.

سوم مرداد سال ۱۳۶۷ یادآور تلخ ترین عملیات سازمان مجاهدین موسوم به فروغ جاویدان است. آنچه که ذیلا آورده میشود یک نگاه کلی به نقطه آغاز مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین و عوامل ریشه ای آن بعد از این عملیات است. طبعا این سرفصل را میتوان از جهات نظامی و سیاسی نیز به تفصیل مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد که در این مقال نمی گنجد.

اولین نمودهای رهبری مجاهدین در دستگاه فرقه گرایی بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان بروز داده شد هرچند بعد از انقلاب سال ۱۳۶۴ بتدریج همه چیز سازمان در معرض تغییر و بسوی قرار گرفتن تحت هژمونی کامل و تام و تمام رجوی پیش میرفت، مثل انحلال دفتر سیاسی و مرکزیت سازمان، ولی سرآغاز و سرفصل تغییرات ایدئولوژیکی در درون مجاهدین بعد از عملیات فروغ جاویدان بود.

عملیات «فروغ جاویدان» یک حماقت محض و با تصمیم گیری شخص رجوی بود.

رجوی برای برون رفت از شرایط سخت و دشوار پیش آمده که با قبول آتش بس از سوی ایران بر مجاهدین تحمیل شده بود و آینده سیاسی شان را در هاله ای از ابهام فرو میبرد تنها راه چاره را در آن دید که با تمام قوا و با هدف ساقط کردن حکومت ایران و آنهم تنها در عرض ۲۴ به ایران حمله کند. ولی علیرغم پشتیبانی وسیع هوایی و توپخانه ای عراق و ۳ روز نبرد با نیروهای ارتش و سپاه نهایتا مجاهدین در تنگه چهارزبر زمین گیر شده و شکست سختی خوردند و با ۱۴۰۰ کشته و انبوهی مجروح و مفقود، دست از پا درازتر مجددا به خاک عراق بازگشتند.

عملیات فروغ سنگین ترین شکست نظامی بود که تا آن لحظه و البته توسط شخص رجوی بر پیکره مجاهدین وارد و تحمیل شد.

مسعود رجوی بخوبی از این شکست آگاه بود و هیچ کارشناس نظامی هم چنین حمله دیوانه واری را تائید نمی کرد ولی از آنجائیکه که رجوی تشنه قدرت به هر قیمت بود دستور چنین حمله ای را صادر کرد تا شاید رویای به قدرت رسیدن در ایران در فرصتی که آنرا طلائی میخواند محقق شود.

بعد از عملیات، وضعیت تشکیلات زیاد تعریفی نداشت و خیلی ها به تدریج از تشکیلات مجاهدین جدا شده و رفتند. رجوی تلاش میکرد تا بقول خودش «کمرهای خم شده» اعضا در این شکست سنگین را راست کند.

اکثریت اعضای سازمان بنوعی این حماقت رجوی را در دلشان سرزنش میکردند ولی کسی جرأت نداشت تا به این ماجراجویی بی منطق پاسخ دهد.

رجوی نه تنها خود را مسئول شکست این عملیات ندانست بلکه تلاش کرد با سفسطه در مقولات ایدئولوژیک شکست را به گردن نیروها بیاندازد و برای مدتی دیگر آنها را سرگرم کند.

رجوی از اعضای سازمان میخواست همه چیز خود را فدای او کنند. مریم رجوی میگفت: “باید خود را به رهبری بسپاریم و به او نگاه کنیم و با پای او راه برویم. گناهانتان را به او بدهید ، او شما را می‌بخشد.”

رجوی بحث جمع‌بندی عملیات فروغ جاویدان را «تنگه و توحید » نام گذاشت. بعبارتی به اعضای سازمان میگفت شما تک تک ‌تان در تنگه ای بنام توحید گیر کرده بودید. اگر در ذهنتان تنگه نداشتید حتما از تنگه چهار زبر هم رد میشدید‌.

او می‌گفت شما با ایمان کامل و با اعتقاد راسخ به رهبری وارد این عملیات نشدید به همین دلیل خداوند پس گردن شماها زد و همه تان را به قرارگاه اشرف باز گردانید. شما در درونتان بت هایی داشتید که آنرا می پرستید در حالیکه قرار این بود که یکتا پرست باشید و تنها مرا رهبر خودتان بدانید. ولی شماها شرک ورزیدید و هر مرد مجاهد زنش را و هر زن مجاهد شوهرش را معبود و بت خویش قرار داد. بعبارتی برای هر مردی زنش و برای هر زنی شوهرش مانع وصلشان به من میشد به همین دلیل شماها تمام عیار وارد این جنگ نشدید . امکان ندارد با وجود این موانع به من گرایش پیدا کنید، شما باید خالص شوید تا لایق من شوید. رجوی و بویژه مریم هرگز در بکارگیری این کلمات محدودیتی برای خودشان قائل نبودند. مسعود و مریم تلاش میکردند که اعضای سازمان را به نقطه ای برسانند که در ذهنشان احساس گناه و اعتراف کنند به رجوی خیانت کرده اند. وقتی در اثر تلقینات فکری، اعضا به این نقطه می‌رسیدند، به آنها گفته می‌شد به گناهنتان اعتراف کنید و آنها را روی کاغذ نوشته و به مسئولتان بدهید تا بواسطه مسعود در نزد خداوند بخشیده شوید.

از این به بعد بود که پرستش رجوی به اصل محوری اعتقادات مجاهدین تبدیل شد و مجاهدین از یک گروه سیاسی با ایدئولوژی خاص (التقاطی) به یک فرقه با عقاید خاص تر تبدیل شدند.

عملیات فروغ جاویدان و بحث تنگه و توحید نقطه عطفی در قرارگرفتن رجوی در جایگاه رهبری بی منطق و غیرپاسخگو با ایدئولوژی خاص در مسیر فرقه‌سازی بود. بعد از این عملیات بود که جداسازی مردان از زنان بتدریج در سازمان شروع شد هرچند هنوز بحث های طلاق صورت نگرفته بود ولی در سالن های غذاخوری، در محل های کار و آموزش‌ها، در پمپ بنزین و در همه جا جداسازی مردان از زنان شروع شده و مرزهایی برای ارتباط بین این‌دو جنس وضع گردید.

پس از عملیات فروغ جاویدان و آثار مخربی که بر پیکره سازمان گذاشت ، شمار زیادی از اعضا و وابستگان تشکیلات در عراق و اروپا تلاش کردند از سازمان جدا شوند هرچند با خشونت درون ‎گروهی مواجه شدند ولی بهرحال روزنه هایی وجود داشت که بتوانند جان خود را از دست این سازمان نجات دهند.

شکست مجاهدین در این عملیات باعث شد سازمان کاملا به صورت یک فرقه بسته و مخوف در بیاید و تمامی روزنه‌های امید به دنیای آزاد بر روی اعضای آن بسته شود و این تازه آغاز راه بود . . .

  • نویسنده : یوسف اردلان
  • منبع خبر : سایت راه نو