بریگاد سرخ ایتالیا را شاید بتوان پرشباهت‌ترین نسخه مشابه فرقه مجاهدین دانست که دولت رُم با گذشت نزدیک به نیم قرن از اوج عملیات تروریستی و مرگبار این گروه، همچنان به دنبال استرداد و محاکمه تروریست‌های سابق آن است که در فرانسه پناهنده شده‌اند.

منبع: رسانه – در آخرین دهه‌های قرن گذشته میلادی بسیاری از تروریست‌های سابق ایتالیایی به ویژه اعضای سازمان بریگاد سرخ (Brigate Rosse) و دیگر تشکیلات تروریستی دست چپی به فرانسه گریختند. دلیل آن برخورداری این افراد از حمایت قانونی برخاسته از آنچه دکترین میتران نامیده می‌شود، بود.

بر اساس دکترین فرانسوا میتران رئیس جمهور اسبق سوسیالیست ایتالیا، شهروندان این کشور که درگیر خشونت سیاسی بودند می‌توانستند در فرانسه بمانند و مسترد نشوند مشروط بر اینکه محکومیت آنها قطعی نشده باشد و دیگر ارتباطی با مبارزات مسلحانه نداشته باشند.

این دکترین مبتنی بر قوانین مکتوبی نیست بلکه بر اصول شفاهی استوار است که توسط «لوئی ژونت» قاضی و مشاور عدالت و حقوق بشر نخست وزیر پیر موروی طرح شده است. ایتالیا تا امروز هیچگاه از درخواست استرداد تروریست‌های سابق که در دادگاه‌های این کشور محکوم شده‌اند دست برنداشته است.

بریگاد سرخ ایتالیا

بریگاد سرخ را می‌توان خطرناک‌ترین و مهم‌ترین سازمان مبارز و خرابکار چپ افراطی در ایتالیا دانست که در ابتدا بیش از همه در شهرهای صنعتی شمال فعال بود و بین سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۸ یک مجموعه اقدامات تروریستی را علیه مردم و سازمان‌ها در داخل این کشور انجام داد که ده‌ها قربانی گرفت و باعث ایجاد رعب و وحشت و نگرانی در سراسر ایتالیا شد.

اهداف مورد حمله بریگادهای سرخ بسیار زیاد بودند که به سیاستمداران، نیروهای انتظامی، دولت و هر آنچه که بر اساس تئوری‌های این سازمان مانع انقلاب در ایتالیا می‌شد، مرتبط بود. بریگادهای سرخ در ابتدا بیشتر خرابکاری‌های صنعتی انجام می‌داد اما به زودی به آدم‌ربایی و قتل افراد رسیدند. هدف بریگادهای سرخ همیشه سیاسی باقی ماند: براندازی نظم دموکراتیک جمهوری ایتالیا از طریق مبارزه مسلحانه و تبلیغات و آماده کردن راه برای قیام مارکسیستی.

خاستگاه و اهداف بریگاد سرخ

ریشه‌های بریگادهای سرخ را باید در دهه ۶۰ قرن گذشته میلادی یافت. پائیز ۱۹۶۹ که از آن به عنوان پائیز داغ یاد می‌شود، لحظه‌ای است که در آن خشونت شدت گرفت و این زمان نقطه عطفی بود که در آن کارگران در گروه‌های سیاسی بدیل سازمان‌های سندیکایی جمع شدند، در این برهه هر چیز ممکن به نظر می‌رسید حتی مبارزه مسلحانه.

به نظر می‌رسد که بنیان‌گذاران بریگادهای سرخ بین سال های ۱۹۶۹ و ۱۹۷۰ طی برخی جلسات یک گروه میلانی از جناح چپ فراپارلمان، یعنی گروه سیاسی متروپولیتن (CPM) که شامل کارگران و دانشجویان می‌شد تصمیم گرفتند که به مبارزه مسلحانه روی آورند. از بنیانگذاران CPM می‌توان به رناتو کورسیو دانشجوی سابق جامعه ‌شناسی در ترنتو و همسرش مارگریتا “مارا” کاگول اشاره کرد که هر دو نقش برجسته‌ای در بریگاد سرخ پیدا کردند.

استراتژی تنش” و تولد بریگاد سرخ

اندکی پس از تاسیس CPM در ۱۲ دسامبر ۱۹۶۹ بمبی در میدان فونتانا در قلب میلان منفجر شد. تعداد کشته‌ها ۱۶ نفر و زخمی ها ۸۷ نفر بود. همزمان در رم دو بمب دیگر منفجر شد و ۱۶ نفر زخمی شدند. در ابتدا گمان می‌رفت که عاملان این اقدامات تروریستی گروه‌هایی از جناح چپ خارج از پارلمان باشند که آنها نیز به نوبه خود مسئولیت را به گروه‌های راست افراطی با کمک سرویس‌های مخفی دولتی نسبت دادند. یک روزنامه بریتانیایی شرایط بوجود آمده و این استفاده سیاسی از ترور را “استراتژی تنش” نامید.

با این مقدمات بین پایان سال ۱۹۶۹ و آغاز سال ۱۹۷۰، CPM به چپ پرولتاریا (SP – Sinistra Proletaria) تبدیل شد: این گروه موضوع مبارزه مسلحانه، مخفی بودن و توسل به خشونت را مورد توجه قرار داد. به نظر می‌رسد که در سپتامبر ۱۹۷۰ طی جلسه‌ای در Pecorile در امیلیان آپنین برخی از مهم‌ترین اعضای SP تصمیم گرفتند که مبارزه نظامی مسلحانه را به طور قطعی به عنوان تنها راه کسب قدرت سیاسی و آموزش توده‌ها اتخاذ کنند. از این لحظه گروه به طور کامل به فعالیت زیرزمینی پرداخت.

بعد از مدت کوتاهی در ملیانو و بدون سر و صدای زیاد “بریگاد سرخ” متولد شد. این نام یادآور پیوندی با مقاومت و نماد ستاره پنج پر، از توپاماروس (Tupamaros) در اروگوئه الهام گرفته شده بود.

آرمان‌ها و عملکرد بریگادهای سرخ

از نقطه نظر ایدئولوژیک بریگادهای سرخ قطعا از یک سو به مارکسیسم – لنینیسم و از سوی دیگر به انقلاب فرهنگی مائوئیستی نگاه می‌کرد. طبق تفکر آنها دیکتاتوری پرولتاریا در سه مرحله محقق می‌شد: تبلیغات مسلحانه، حمله به قلب دولت و در نهایت یک جنگ داخلی واقعی که با سرنگونی دولت بورژوایی به اوج خود می‌رسید. الگوهای دیگر بریگادهای سرخ، توپاماروس در اروگوئه و تروریسم فلسطینی بودند. بریگادهای سرخ با سایر گروه‌های شبه‌نظامی در اروپا به ‌ویژه RAF آلمان در تماس بودند.

از نقطه نظر اقتصادی بریگادهای سرخ از طریق دزدی، آدم ربایی و باج گیری تامین مالی می‌شدند و این امر رابطه با کشورهای بلوک شوروی را نیز شامل می‌شد حتی اگر هرگز چیزی در این باره مشخص نشده است. در ابتدا تخمین زده می‌شد که حدود ۵۰ نفر در بریگاد سرخ عضو بودند اما در دوره بزرگترین گسترش (۱۹۷۸-۱۹۷۹) اعضای این سازمان به ۱۰۰۰ شبه نظامی می رسید، با این‌حال در دهه ۱۹۸۰ به سرعت رو به زوال رفت.

تبلیغات مسلحانه

اولین اعلامیه با امضای “بریگاد سرخ” با مشخصه ستاره پنج‌پر در بهار سال ۱۹۷۰ در کارخانه Sit-Siemens در میلان ظاهر شد. از آن زمان تا سال ۱۹۷۲ بریگاد سرخ اموال شامل اتومبیل، ماشین آلات صنعتی، دفاتر رهبران سیاسی جناح راست یا اتحادیه های کارگری را هدف قرار داد.

بریگادهای سرخ با اعلامیه‌هایی “اقدامات” خود را با لحن‌های خشن و آشکارا تحریک‌آمیز توجیه کردند. اعلامیه‌ها در کارخانه‌ها توزیع شد و آنها توضیح دادند که اقدامات ساده‌ای انجام نمی دهند بلکه “مجازات” واقعی را برای رفتارهایی که به کارگران آسیب وارد می کند انجام می دهند، از جمله شعارهای آنها این بود: “برای یک چشم، دو چشم”.

بیانیه‌های مطبوعاتی همچنین شامل نام، نام خانوادگی، نشانی و مشخصات شخصی افراد بود؛ به عنوان مثال مدل و شماره پلاک خودروی آنها ذکر می شد، همچنین هدف این اعلامیه ها می‌توانست کارگرانی باشند که از اعتصاب امتناع می کردند یا مدیران بخش‌ها که بر خلاف موازین بریگادهای سرخ عمل می‌کردند.

به گفته بریگادهای سرخ، این اهداف نماینده “سازمان سرمایه‌داری کار، زندگی و قدرت” بودند. ضربه زدن به آنها در خدمت “حفظ سطوح بالای بسیج مردمی” بود. این استراتژی دقیقا “تبلیغات مسلحانه” بود که از طریق آن امیدوار بودند دیر یا زود کارگران ایتالیایی را به سمت خود جلب و بسیج کنند.

اقدامات خشونت آمیز در ۳ مارس ۱۹۷۲ بدتر شد، زمانی که بریگادهای سرخ یکی از مدیران سیت – زیمنس را ربود و از او با پلاکاردی دور گردنش عکس گرفت و در میان چیزهای دیگر، جمله ای از مائو تسه دونگ نوشته شده بود: “یکی را بزنید تا صد نفر را آموزش دهید”. مدیر زیمنس در همان روز آزاد شد و این اولین آدم ربایی بود که توسط بریگادهای سرخ سازماندهی شد. متعاقبا افراد دیگری ربوده شدند.

اولین پاسخ پلیس در سال ۱۹۷۲ با اولین موج دستگیری‌ها صورت گرفت. در این مرحله، بریگادهای سرخ سازمان مخفی خود را تقویت کردند و دوباره از چریک‌های شهری مارکسیست – لنینیست اروگوئه و توپاماروس الهام گرفتند. این سازمان مجموعه‌ای از “ستون‌ها” را پیش‌بینی ‌کرد که در آن چندین تیپ وجود داشت که در کارخانه‌ها و محله‌ها تقسیم می‌شدند، افراد می‌توانستند شامل ستیزه ‌جویان عادی و یا نیروهای غیرمنظم باشند.

حمله به قلب دولت

بین سال‌های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ بریگادهای سرخ رشد کرد و ستون‌های جدیدی را در ونتو، لیگوریا و مارکه شکل داد. به همین ترتیب، جاه طلبی‌های آنها رشد کرد: پروژه آنها برای رسیدن به دیکتاتوری پرولتاریا وارد مرحله دوم، یعنی حمله به قلب دولت شد. از این پس بریگادهای سرخ مجموعه‌ ای از اقدامات را انجام دادند که می‌توانست بر سیاست در سطح ملی تاثیر بگذارند و مستقیما به دولت ایتالیا حمله کنند.

نخستین هدف مرتبط با این نهادها ماریو سوسی، یک قاضی از جناح راست بود که در محاکمه‌ای علیه یکی از اولین سازمان‌های چپ افراطی مسلح یعنی گروه ۲۲ اکتبر جنوا (Genoese Circolo XXII Ottobre) کار کرده بود. سوسی در ۱۸ آوریل ۱۹۷۴ توسط بریگادهای سرخ ربوده شد و تحت یک “محاکمه” قرار گرفت که در آن اعضای بریگادهای سرخ او را به اعدام محکوم کردند. اما بریگاد سرخ پیشنهاد کرد در ازای آزادی برخی از اعضای گروه ۲۲ اکتبر از اعدام معاف شود.

در ژوئن ۱۹۷۴ در پادوآ، بریگادهای سرخ برای اولین بار دو شبه نظامی MSI را به قتل رساندند. پاسخ دولت دیری نپایید در ۸ سپتامبر دو رهبر مهم بریگادهای سرخ دستگیر شدند. علیرغم این دستگیری‌ها و دیگر دستگیری‌ها، سازمان موفق به مقاومت ‌شد و حتی “ستون‌هایی” در داخل زندان ایجاد می‌کند.

در سال ۱۹۷۵ و آغاز سال ۱۹۷۶ بریگادهای سرخ ستونی در رم تشکیل داد و به حمله به اهداف سیاسی ادامه داد؛ در ژوئن ۱۹۷۵ در جریان یک عملیات آزادسازی گروگان‌گیری یک افسر پلیس و همچنین همسر کورسیو یعنی مارگریتا کاگول کشته شدند، مرگ کاگول مواضع بریگادهای سرخ که بین سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۷۶ به طور سیستماتیک به نیروهای پلیس حمله می‌کرد را خشن تر کرد.

یک سازمان جدید

در سال ۱۹۷۶ موج جدیدی از دستگیری‌ها علیه بریگادهای سرخ شکل گرفت و کورسیو و دیگر مبارزان برجسته آن متواری شدند. در میان معدود بازماندگان، ماریو مورتی مدافع سخت‌ترین و نظامی‌ترین خط سازمان، باقی ماند و با هدایت وی بریگادهای سرخ وارد مرحله “نظامی” جدیدی شد و خود را به یک سازمان چریکی واقعی تبدیل کرد. هدف اصلی “حمله به قلب دولت” بود که توسط اعضای بریگادهای سرخ به عنوان “دولت امپریالیستی چند ملیتی” (SIM) تعریف می شد.

اولین قربانی مهم این دوره، دادستان جنوا، فرانچسکو کوکو بود که در زمان ربودن سوسی از همکاری با بریگادهای سرخ امتناع کرده بود؛ وی در ۸ ژوئن همراه با دو نفر از محافظین کشته شد.

آدم‌ربایی‌ها، جراحات و قتل‌های جدید ادامه یافت و دیگر فقط سیاستمداران و مجریان قانون جزء اهداف نبودند بلکه وکلا و روزنامه نگاران نیز مورد هدف بودند.

همچنین از جمله ربایش‌های مهم در ۱۶ مارس ۱۹۷۸ رخ داد و آلدو مورو رئیس جمهور پیشین دموکرات مسیحی ربوده شد که پس از ۵۵ روز در ۹ می به قتل رسید.

آخرین بریگاد سرخ

پس از برچیده شدن بریگادهای سرخ قدیمی و پراکندگی آنها، تعداد معدودی از عناصر باقیمانده که به صورت مخفیانه فعالیت و فاقد قدرت سازمانی بودند، بریگادهای سرخ جدید را از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۳ به وجود آوردند و ساختار شبه نظامی و مبارزه مسلحانه را از بریگادهای قدیمی به عنوان هدف به ارث بردند.

اولین اقدام بریگادهای سرخ نسل سوم، کشتن ماسیمو دآنتونا مشاور فنی دولت در اصلاح قانون کار در سال ۱۹۹۹ است. همچنین در سال ۲۰۰۲ اقدام به ترور مارکو بیاگی وکیل کار و مشاور این وزارتخانه نمودند. در سال ۲۰۰۳ در قطار رم – فلورانس، دو نفر از اعضای مخفی بریگادهای سرخ که شناسایی شده بودند با اقدام به تیراندازی یک مامور را کشتند.

حملات و کشتارهای مرتبط با استراتژی تنش

در مقایسه با انبوه اقدامات خشونت آمیز که مشخصه وقایع سیاسی ایتالیا در دهه‌های منتهی به قرن ۲۱ بود، قتل عام‌ها و حملات تروریستی بدون آنکه کس و یا گروهی مسئولیت برخی از آنها را بر عهده بگیرد، با انفجار در مکان‌های عمومی یا وسایل نقلیه عمومی همراه بود که در چهارچوب استراتژی تنش شکل گرفتند. با این‌حال اگرچه برخی از این اقدامات متوجه بریگادهای سرخ بود، اما در این خصوص در برخی موارد شک و شبه‌هایی نیز وجود دارد و گروه‌های افراطی رقیب و یا حتی هدایت سرویس‌های اطلاعاتی داخل و خارج ایتالیا نیز مورد اشاره قرار گرفته‌اند.

با درنظر گرفتن ملاحظه‌ای که در بالا عنوان شد، فعالیت تروریستی بریگاد سرخ با در پیش گرفتن استراتژی تنش شامل مجموعه‌ای از بمب گذاری‌ها، ترورها و آدم ربایی ها همراه بود و همان‌گونه که پیشتر ذکر شد با قتل عام فونتانا در ۱۲ دسامبر ۱۹۶۹ و انفجار بمبی در مقر بانک ملی کشاورزی شهر میلان که ۱۷ کشته و ۸۸ مجروح داشت آغاز می شود. در ادامه برخی دیگر از اقدامات تروریستی ( که انتساب برخی از آنها به بریگاد سرخ نامشخص است) آورده می شود:

در ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۰ در اثر انفجار خط آهن، یک قطار در نزدیکی ایستگاه جویه تایرو از ریل خارج شد و در اثر آن ۶ نفر کشته و ۶۶ نفر مجروح شدند.

در ۱۷ مه ۱۹۷۳ نیز با حمله به ایستگاه پلیس میلان توسط جانفرانکو برتولی، ۵۲ نفر مجروح و ۴ نفر کشته شدند. در ۲۸ مه ۱۹۷۴ قتل عام در پیازا دلا لوچا در برشا رخ داد که در آن ۸ نفر کشته و ۱۰۲ نفر دیگر زخمی شدند.

در ۴ آگوست ۱۹۷۴ حمله به قطار ایتالیکوس در سن بندتو وال دی سامبرو در استان بولونیا رخ داد که در آن ۱۲ نفر کشته و ۱۰۵ نفر دیگر زخمی شدند.

در ۲ اوت ۱۹۸۰ قتل عام بولونیا اتفاق افتاد که در آن ۸۵ نفر کشته و بیش از ۲۰۰ نفر مجروح شدند.

در ۲۳ دسامبر ۱۹۸۴ نیز در اثر حمله به قطار سریع السیر ۹۰۴ در سن بندتو وال دی سامبرو ۱۷ نفر جان خود را از دست دادند و بیش از ۲۶۰ نفر مجروح شدند.

رای دیوان عالی فرانسه در باره استرداد اعضای بریگاد سرخ به ایتالیا

پس از مقابله با اقدامات تروریستی این گروه، اعضای آن متواری شدند و از جمله گروهی با رفتن به فرانسه و در پیش گرفتن زندگی مخفی از دستگیری و محاکمه گریختند. متعاقباً ایتالیا پس از شناسایی آنها در فرانسه، درخواست استرداد ۱۰ نفر از این افراد را از پاریس کرد که نهایتا دیوان عالی فرانسه در فروردین ۱۴۰۲ با این درخواست مخالفت کرد.

دلیل امتناع قضات فرانسوی از پذیرش درخواست ایتالیا برای استرداد این افراد “احترام به زندگی خصوصی و خانوادگی آنها و حق‌شان برای داشتن محاکمه عادلانه بر اساس مواد ۸ و ۶ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر” اعلام شده است. تروریست های سابق که بر اساس ” دکترین میتران” به فرانسه پناهنده شده بودند، می توانستند به رغم محکومیت آنها در دادگاه های ایتالیا، به زندگی خود در فرانسه ادامه دهند.

دستگاه قضایی فرانسه پیش از این در تاریخ ۲۹ ژوئن سال گذشته، درخواست ایتالیا برای استرداد این ۱۰ نفر را رد کرده بود. متعاقبا امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه پس از صدور این حکم از سوی دادگاه استیناف پاریس، اعلام کرد “کسانی که دستشان به جنایات خونین آلوده است، شایسته است که در ایتالیا مورد قضاوت قرار بگیرند”.

به این ترتیب بود که دادستان کل فرانسه به نمایندگی از دولت آن کشور، علیه حکم دادگاه استیناف پاریس به دیوان عالی کشور شکایت کرد و خواستار تجدیدنظر شد. دادستان کل فرانسه همچنین از قضات دیوان عالی خواسته بود تا مشخص شود که آیا تروریست‌های سابق که به صورت غیابی در ایتالیا محاکمه شده اند در صورت استرداد به ایتالیا از یک محاکمه جدید بهره مند می شوند یا خیر.

دادستانی همچنین به رای دادگاه استیناف در مورد نقض زندگی خصوصی و خانوادگی متهمان در صورت استرداد آنها به ایتالیا، اعتراض کرده بود. اما هیچ‌یک از این موارد مورد پذیرش دیوان عالی فرانسه قرار نگرفت و تروریست‌های سابق، که بر اساس “دکترین میتران” به فرانسه پناهنده شده اند، می‌توانند به رغم محکومیت آنها در دادگاه های ایتالیا به زندگی خود در فرانسه ادامه دهند.

واکنش مقامات و احزاب ایتالیا به عدم استرداد اعضای بریگاد سرخ

در ژوئن سال گذشته که رای دادگاه استیناف پاریس مبنی بر عدم استرداد این افراد به ایتالیا صادر شده بود، واکنش برخی مقامات و احزاب ایتالیایی (که برخی هم اکنون دولت را در اختیار دارند) را به دنبال داشت که در زیر بیان می‌شود:

مارتا کارتابیا وزیر وقت دادگستری ایتالیا در رابطه با این رای گفت: “من به تصمیمات قوه قضائیه فرانسه که با استقلال کامل عمل می‌کند، احترام می‌گذارم. منتظرم تا از دلایل صدور این حکم، که همه استردادها را بدون تمایز بین آنها رد می کند مطلع شوم. این حکمی است که قربانیان و کل کشور ما از مدت‌ها پیش در انتظار آن بودند و به فصلی دراماتیک از تاریخ ما مربوط می شود که هنوز دردناک است”.

جورجا ملونی رهبر حزب برادران ایتالیا (نخست وزیر فعلی) این حکم را “غیرقابل قبول و شرم آور” تعریف کرد و گفت: “ما تصور می کردیم که دکترین میتران به پایان رسیده است. اما معلوم شد که اینطور نیست. خانواده های قربانیان حق دارند که به حقیقت و عدالت برسند و دولت دراگی باید فورا اقدام کند. این جنایتکاران باید تا آخرین روز دوران محکومیت خود را در ایتالیا بگذرانند”.

منابع حزب دموکرات (حزب حاکم وقت دولت ائتلافی) نیز از تصمیم پاریس برای رد استرداد تروریست های سابق به ایتالیا ابراز “تاسف” کردند و گفتند که ” به دلیل پیامدهای آن در قبال رنج خانواده های قربانیان و خاطره قربانیان در اذهان مردم، این یک تصمیم وخیم است”.

آنتونیو تایانی (وزیر خارجه فعلی) هماهنگ کننده ملی فورتسا ایتالیا و نایب رئیس حزب مردمی اروپا گفت: “رد استرداد گروهی از تروریست‌های سرخ توسط فرانسه، اقدام بدی است که هیچ ارتباطی با آزادی بیان که همیشه مورد حمایت پاریس است ندارد. اینجا بحث مشارکت فعالانه در یک طرح جنایتکارانه و خرابکارانه است”.

ماتئو سالوینی رهبر لگا (حزب ائتلافی حاکم فعلی) در همین رابطه گفت: “همبستگی اروپایی کجاست؟ این واقعا شرم آور و منزجر کننده است”.

همچنین دانیله بلوتی نماینده مجلس از حزب لگا که در جلسه دادگاه استیناف پاریس حضور داشت، پس از قرائت رای فریاد کشید ” قاتل ها”. بلوتی در خارج از دادگاه به خبرنگاران گفت: “امروز در پاریس جلسه دادگاه استرداد ۱۰ تروریست ایتالیایی که بیش از چهل سال است به فرانسه گریخته‌اند برگزار شد و حکم شرم آوری صادر کرد.”

کریستین برتولی، شهردار تلگاته هم در پاریس بود و گفت: “پس از گذشت ۴۰ سال فرانسه همچنان از این تروریست های قاتل دفاع می کند. ما انتظار حکمی کاملا متفاوت را داشتیم”. تلگاته محل تولد نارچیزو ماننتی است که به دلیل قتل یک افسر کارابینیری در مارس ۱۹۷۹ در برابر چشمان پسر یازده ساله اش به حبس ابد محکوم شده است.

در پایتخت فرانسه رئیس و معاون انجمن کارابینری برگامو نیز حضور داشتند و از صدور حکم دادگاه پاریس به شدت ابراز تاسف کردند و گفتند که “انتظار داشتیم حکم دیگری صادر شود”.

به هر ترتیب ایتالیا تا به امروز هیچگاه از درخواست استرداد تروریست‌های سابق که در دادگاه‌های این کشور محکوم شده‌اند دست برنداشته است.