نمونه سوم: «نشست های زیر مینیمم» : در سال ۱۳۷۸ و در ادامه نشست های بندهای انقلاب ایدئولوژیک در قرارگاه اشرف، نشست های دیگری هم تحت عنوان «نشست زیر مینیمم» برگزار شد. این اصطلاح اولین بار توسط مریم رجوی در نشستی به همین منظور بکار گرفته شد .
مریم رجوی در خلال بحث های خود در مورد مسائل تشکیلاتی و ایدئولوژیک مجاهدین اظهار داشت؛ بخشی از این مشکلات به شخصیت خود شما بر میگردد که هنوز آنرا تغییر نداده اید. مریم استدلال میکرد که این شخصیت از همان دوران کودکی در شما شکل گرفته و با وجود شما عجین شده است و شماها همان خصلت ها را با خودتان به درون تشکیلات آورده اید و اگر در بندهای انقلاب لنگ می زنید ناشی از عملکرد همین شخصیت درونی شماهاست که با ارزش های سازمانی در تضاد است. به همین دلیل هم هرچه تلاش میکنید در بندهای انقلاب جلو بیایید سر بزنگاه همین خصوصیات درونی تان شما را گیر انداخته و مانع پیشرفت شما در بندهای انقلاب میشود.
مهوش سپری هم در راستای تائید صحبت های مریم حول بحث زیر مینیمم «گاو ۹ من شیر ده» را مثال میزد و اعضای فرقه را به گاوی تشبیه میکرد که نُه من شیر میدهند ولی در لحظات آخر با یک لگد آنرا نقش زمین میکنند و تمامی تلاششان را خودشان از بین میبرند.
با این بحث، مریم از همه خواست تا هرکسی رفته و زیر مینیمم خود را پیدا کند و فاکت های خودش را نوشته و در نشست های عملیات جاری بخواند.
بدین ترتیب از آن لحظه به بعد موضوع نشست های ایدئولوژیکی تمامی یگانها و ستادها حول همین موضوع تغییر کرد . همه موظف بودند از آن لحظه به بعد افکار خود را حول این موضوع کنکاش کرده و گذشته خودشان را بخوانند و ضد ارزش ها را در وجودشان پیدا کرده و آنها را از بین ببرند.
مریم در این نشست رهنمود داده بود که برای پیدا کردن زیر مینیمم خودتان از بقیه اعضای فرقه و هم یگانی خودتان کمک بگیرید.
از مسئولین خود بپرسید که چه خصلتهای زشت و ناپسندی در شما دیده می شود و بعد خودتان هم فکر کنید و موارد دیگری را هم پیدا کرده و تلاش کنید فاکتهای نشست عملیات جاری شما حول همین نمونه ها باشد. وی تأکید کرد که این بخش از انقلاب شما چیزی است که باید حتما از دیگران بپرسید چون خود شما بدلیل غوطه ور بودن در زیر مینیمم هایتان قادر به دیدن آن نیستید.
بعد از نشست مریم نوار آن در کلیه ارتش ها و ستادها برای بقیه اعضای فرقه گذاشته شد تا همه بطور یکسان حول موضوع زیر مینیمم وارد بحث شوند.
متعاقب آن در کلیه ارتش ها نشست های متعددی حول موضوع برگزار شد که هدف آن تعمیق بحث و جا انداختن آن در ذهن اعضای فرقه بود. فرمانده هر ارتش با برگزاری چند جلسه نشست حول موضوع، بحث کرده و افراد، فاکت های خودشان را در این نشست ها می خواندند. البته نشست ها لایه ای برگزار میشد . هدف از اجرای این نشست ها جا انداختن موضوع بحث بین اعضا بود و پس از آن از آنها خواسته میشد روزانه و بطور مرتب فاکت های عملیات جاری شان را حول این بحث نوشته در نشست هایشان آنها را بخوانند.
بنابراین بعنوان یک ضابطه تشکیلاتی هر کس میبایستی پس از دستگیر کردن هر نمونه از برخوردهای نامناسبش ، آنرا به زیر مینیمم خودش: مثل پرخاشگری، عصبانیت،ساکت بودن، کرسی طلبی، مهاجم بودن، غیرجدی بودن، هزل بودن، راحت طلبی، قهرکردن، قطب بودن، غر زدن، و … ربط دهد.
افراد ساعت ها با خودشان کلنجار می رفتند تا زیر مینیمم خودشان را پیدا کرده و خصلت های منفی خود را تغییر دهند و اگر کسی هم نمی توانست پیدا کند مجبور بود برخی از خصلت های زشتی که در بالا شمردم را به خودش نسبت دهد تا از شر بحث ها خلاص شود. همه اعضای فرقه باید زیر مینیمم خودشان را پیدا کرده و بحث مریم را اثبات میکردند که آری مشکلات موجود در افراد ناشی از همین بحث است و لاغیر.
البته سختی کار در این بود که باید جمع حاضر در نشستی که فرد فاکت های زیر مینیمم خودش را می خواند او را تائید کند. افراد حاضر در نشست حرفهای مختلفی می زدند و هرکسی بنابر نظر خود یکی از این ویژگیها را بعنوان زیر مینیمم به شما نسبت میداد و فاکت هایی را که خودتان نوشته بودید را رد می کرد و حال شما باید مجددا رفته و حرفهای جدید و فاکت های جدید نوشته و برای نشست بعدی می آوردید.
افراد تلاش میکردند حتی به ظاهر هم شده برخی از خصلت های منفی خود را تغییر دهند تا مورد تائید جمع قرار بگیرند و یقه خود را از فشار جمع خارج کنند. ولی بهرحال چه بصورت دلخواه و یا اجباری نهایتا باعث میشد افراد در دستگاه خواسته شده تنظیم رابطه کنند.
در اینگونه نشست ها فشار جمع همراه با ؛ پرخاشگری و داد و فریاد زدن بر سر سوژه همراه بود تمام تلاش این بود که شخصیت افراد را شکسته و آنرا خرد و خمیر کنند. تشکیلات اجازه نمی داد که شما درونتان را برای خودتان نگه دارید شما باید بدترین فاکتهای خودتان را و در حضور جمع که ترکیبی از زنان و مردان بود به زبان خودتان بیان میکردید تا بدین ترتیب شخصیتی را که تشکیلات خواهان آن بود در درون خودشان شکل داده و خود را از ارزش های دوران قبل از ورود به تشکیلات خلاص کنید. البته باز اینجا کار تمام نبود. مرحله بعدی جدا از اعتراف حضوری که در جمع میشد باید تمامی آنها را هم بصورت مکتوب نوشته شده و تحویل مسئولتان میدادید.
اعتراف گیری اجباری در هر جامعه، جمع و گروه عمل زشت و ناپسندی است. اما در تشکیلات مجاهدین به رسمیت شناخته شده است. اینکار ناشی از نحوه نگرش تشکیلات به اعضای فرقه بعنوان یک ابزار است. در دستگاه مجاهدین و ایدئولوژی التقاطی آن، اعضای فرقه تا زمانی برای تشکیلات ارزش دارند که بتوانند تماما درراستای تمایلات و منافع رهبری فاسد آن گام بردارند.
تمام مکانیزم های موجود در تشکیلات نیز دقیقا در راستای تامین این منافع طراحی شده اند و اگر بالاترین مسئول تشکیلات هم باشید و اگر روزی بخواهید به خط و مشی رهبری و تشکیلات اعتراض کنید در یک چشم بهم زدن ، تشکیلات در صدد سرکوب شما برخواهد آمد که بسته به شرایط زمانی و موقعیت خود سوژه این سرکوب نیز فرق خواهد کرد. تشکیلات میتواند یک شبه شما را مامور وزارت اطلاعات خطاب کرده و انبوهی پرونده سازی برای شما بکند حتی شما را به فساد اخلاقی و یا بعنوان کسی که تعادل روحی و روانی ندارد متهم کند. به همین دلیل ، اعتراف گیری هم دقیقا در راستای مجاب سازی اعضاء و وادار کردن آنها به تمکین از رهبری از سازمان مسئله حل میکرد.
بنابراین اعتراف گیری کارگرد دوگانه ای برای تشکیلات داشت . در قدم اول استفاده آن در همان بحث ایدئولوژیکی بود تا ثابت کند تمام وجود شما پر از ضد ارزش است و این سازمان و رهبری آن است که در هر لحظه به شما هویت انسانی داده و شما را میخواهد در مسیر درست هدایت و راهبری کند.
استفاده دوم هم این است که تمامی این اعترافات که بصورت مکتوب و با دستخط خود افراد است عاملی برای تمکین افراد از فرقه بوده و اگر روزی عضوی بخواهد از فرقه جدا شود تشکیلات بلافاصله آنها را منتشر کرده تا عضو جدا شده را تخریب شخصیت کرده و باصطلاح سازمانی بسوزاند.
تشکیلات تلویحا به شما میگوید اگر روزی خواستید از فرقه جدا شوید و یا به خط و خطوط رهبری ایراد بگیرید بدانید که همین اعترافات را بر علیه شما استفاده خواهیم کرد. تشکیلات از بالاترین عضو تا پائین ترین آن اعتراف گیری کتبی میکند و در این رابطه کسی را مستثنی نمی کند.
بنابراین رجوی با بکارگیری چنین مکانیزم هایی موفق میشد تا مدتی نیروها و اعضای فرقه را درگیر مسائل فردی و خصلتی خودشان کرده و آنها احساس کنند که با نوشتن و دادن هر آنچه که از نظر تشکیلات ناخالصی محض خوانده میشد خود را هرچه بیشتر به رهبری نزدیک کنند. همه اعضای فرقه به تجربه دریافته بودند به میزانی که بیشتر وضعیت قبلی خودشان را خرابتر نشان بدهند و از سوی دیگر انقلاب رجوی را بیشتر قبول داشته باشند زمینه رشد آنها را در تشکیلات فراهم خواهد کرد.
ادامه دارد.
- منبع خبر : سایت راه نو
Friday, 20 September , 2024