در طول تاریخ فعالیتهای سازمان مجاهدین ، بسیاری از خانوادههای اعضای این گروه، دغدغههای بسیاری در خصوص وضعیت عزیزان خود در اردوگاههای مجاهدین، بهویژه در اشرف و آلبانی داشتند. این خانوادهها تنها خواستهای جز ملاقات با عزیزانشان نداشتند، اما در مقابل، مجاهدین و رهبران آنها از مواجهه با این خواستهها امتناع کردهاند. در این مقاله، به تحلیل و بررسی فعالیتهای این خانوادهها در طول این سالها و دلایل مخالفتهای رهبران مجاهدین پرداخته میشود. همچنین، تلاش میشود تا عوامل بینالمللی حمایتکننده از این گروه و سیاستهای دولت آلبانی در قبال درخواستهای خانوادهها مورد ارزیابی قرار گیرد.
فعالیتهای خانوادهها و دغدغههای آنها:
خانوادههای اعضای مجاهدین، در طول سالها، بهویژه در زمانی که آنها در اردوگاه اشرف در عراق مستقر بودند، همواره پیگیر وضعیت عزیزان خود بودند. این خانوادهها بهطور مداوم بهدنبال راههایی برای دیدار با عزیزان خود و تأمین امنیت و آزادی آنها بودند. با این حال، رهبران مجاهدین نهتنها به این خواستهها توجه نمیکردند بلکه در موارد بسیاری، خانوادهها را متهم به ارتباط با دولت ایران و وزارت اطلاعات آن میکردند.
در زمان حضور مجاهدین در عراق و در اردوگاه اشرف، خانوادهها به دلیل محدودیتهای شدید ارتباطی با عزیزان خود در این اردوگاهها، مجبور به برگزاری تجمعات و اعتراضات در مقابل قرارگاه اشرف و برخی از کشورهای اروپایی بودند. اما، مجاهدین با شدت به مقابله با این اعتراضات میپرداختند و حتی در برخی مواقع، خانوادهها را متهم به وابستگی به دولت ایران میکردند.
چرا رهبران مجاهدین مخالفت کردند؟
رهبران مجاهدین، بهویژه مریم رجوی و مسعود رجوی، همواره بهشدت از ملاقات اعضای خانوادهها با عزیزانشان در اردوگاههای مجاهدین ممانعت کردهاند. این اقدام، بهطور عمده بهدلایل استراتژیک و ایدئولوژیک صورت میگرفته است. در طول تاریخ، مجاهدین همواره به یک نوع کنترل شدید بر اعضای خود پرداختهاند و از هرگونه ارتباط خارجی که ممکن بود بر وفاداری اعضا به گروه تأثیر بگذارد، جلوگیری میکردند.
رهبران مجاهدین بر این باور بودند که خانوادهها میتوانند تأثیر منفی بر ایدئولوژی و استحکام گروه بگذارند و به همین دلیل از دیدارهای خانوادگی جلوگیری میکردند. همچنین، مجاهدین به دلیل تجربه تاریخی خود در مواجهه با سرکوبهای امنیتی، بهویژه از سوی دولت ایران، همواره بهدنبال حفظ یکپارچگی سازمانی و جلوگیری از ایجاد شکافهای داخلی بودهاند.
در این راستا، آنها خانوادهها را بهعنوان تهدیدی برای تمامیت سازمان و اهداف آن میدیدند. این اتهامها و توهینها نه تنها بهمعنای عدم احترام به حقوق خانوادهها بود بلکه بهطور ضمنی نشاندهنده رویکرد سرکوبگرایانه مجاهدین به اعضای خود نیز بود.
حمایتهای بینالمللی از مجاهدین:
در طول دههها، برخی دولتها و گروههای سیاسی در سطح بینالمللی، بهویژه در غرب و کشورهای عربی، از مجاهدین خلق حمایت کردهاند. حمایتهایی که معمولاً ناشی از همپیمانیهای استراتژیک و مخالفت با جمهوری اسلامی ایران بوده است.
از جمله کشورهایی که نقش مهمی در حمایت از مجاهدین داشتهاند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- ایالات متحده آمریکا: در دورههایی، با خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی و نیز حمایتهای سیاسی و رسانهای.
- بریتانیا و برخی کشورهای اروپایی: از طریق اعطای پناهندگی، حذف نام سازمان از لیست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا و حمایت از تجمعات سیاسی.
- فرانسه: این کشور بهویژه در دهههای گذشته، به رهبران مجاهدین از جمله مریم رجوی، پناه سیاسی داده و مقر اصلی فعالیتهای سیاسی این گروه در اروپا را در شهر اور-سور-اوآز پاریس قرار داده است. فرانسه علیرغم آگاهی از سابقهی خشونتآمیز این گروه، مدتها آنها را مورد حمایت سیاسی غیررسمی قرار داد که بارها باعث اعتراض خانوادههای قربانیان ترور در ایران شده است.
- عربستان سعودی و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس: این کشورها نیز در چارچوب تقابل منطقهای با ایران، از مجاهدین بهویژه در برخی فعالیتهای رسانهای و نشستهای ضدایرانی حمایت کردهاند.
سیاستهای دولت آلبانی در قبال ملاقاتها:
در سالهای اخیر، پس از انتقال مجاهدین به آلبانی، وضعیت ارتباط اعضای گروه با خانوادههایشان همچنان موضوع بحثبرانگیزی بوده است. دولت آلبانی، بهویژه بهدلیل فشارهای امنیتی و نگرانیهایی که از بابت روابط مجاهدین با ایران دارد، در ابتدا نسبت به انجام ملاقاتها محدودیتهایی را اعمال کرده است.
در حالی که آلبانی بهطور رسمی پذیرای مجاهدین بوده است، این کشور همچنین از نگرانیهای امنیتی و دیپلماتیک خود در مواجهه با ایران و احتمال برهم زدن روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران، استفاده کرده است تا از ملاقاتهای عمومی با اعضای مجاهدین جلوگیری کند.
تراژدی انسانی دیدارهای ناتمام:
در طول سالهای گذشته، با وجود تمام تلاشهای شبانهروزی خانوادهها، بسیاری از آنان بدون اینکه بتوانند حتی یکبار عزیزان خود را ملاقات کنند، از دنیا رفتهاند. در سوی دیگر نیز، اعضای مجاهدین در عراق و آلبانی، در انزوایی تحمیلشده و بدون هیچ ارتباطی با خانوادههایشان، یکی پس از دیگری، چشم از جهان فرو بستهاند. این وضعیت، تنها یک مسئله شخصی یا خانوادگی نیست، بلکه یک تراژدی تمامعیار حقوق بشری است که نباید از چشم نهادهای بینالمللی پنهان بماند.
این مرگهای خاموش، زخمهایی باز بر وجدان جامعه جهانی هستند. کسانی که اکنون در کمپ مجاهدین در «مانز آلبانی» زندگی میکنند، اغلب افراد سالخورده، بیمار و افسردهای هستند که بیشتر از هر چیز به مراقبتهای روحی، روانی و درمانی نیاز دارند. این افراد که عمدتاً از دههها پیش به گروه پیوستهاند، اکنون نه امکان بازگشت دارند، نه حمایت روحی از سوی خانواده، و نه توان خروج آزادانه از فرقه.
ترس مجاهدین از جدایی و افشاگری:
یکی از دلایل اصلی که رهبری سازمان مجاهدین از ملاقات اعضا با خانوادههایشان و یا خروج آزادانه آنها از اردوگاه ممانعت میکند، ترس از افشای حقیقت است. بسیاری از اعضایی که موفق به فرار شدهاند، بعدها در مصاحبهها و نوشتههایشان، ماهیت واقعی سازمان را آشکار کردهاند. از آزارهای روانی، ایزولهسازی فکری، سرکوب انتقادات داخلی گرفته تا نقش سازمان در جنایات جنگی در خدمت صدام حسین، همکاریهای اطلاعاتی و جاسوسی با سرویسهای اسرائیلی و برخی کشورهای عربی—همگی واقعیاتی هستند که سازمان نمیخواهد فاش شود.
رهبران مجاهدین بهخوبی میدانند که با باز شدن درهای ارتباطی، موج افشاگریها شدت خواهد گرفت. از اینرو، با سرسختی تمام، هرگونه تماس انسانی اعضا با دنیای بیرون، حتی نزدیکترین افراد خانواده، را ممنوع کردهاند.
در نهایت باید گفت؛ مسئله ملاقات خانوادهها با اعضای مجاهدین، نه تنها یک خواسته انسانی ساده بلکه یک حق اساسی شناخته شده در قوانین بینالمللی است. با این حال، مخالفتهای رهبران مجاهدین و سیاستهای مختلف دولتها در این زمینه، مانع اصلی بر سر راه تحقق این خواستههاست. با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک، حقوق بشری و فشار عمومی، خانوادهها میتوانند راهکارهایی عملی را برای رسیدن به این هدف دنبال کنند و همچنان از حمایتهای بینالمللی بهرهمند شوند.
- نویسنده : سعید پارسا
- منبع خبر : سایت راه نو
Sunday, 18 May , 2025