در سحرگاه روز دوشنبه ۲۶فروردین ۹۸ عضو محصور شده دیگری از تشکیلات مجاهدین در اردوگاه منز آلبانی بنام علی اکبر کلاته در سن ۵۴ سالگی بر اثر سرطان جان باخت.
بدین ترتیب با مرگ علی اکبر کلاته بار دیگر دستگاه تبلیغاتی مجاهدین بکار افتاد تا با عرضه جسد بی جان این نگونبخت در بازار مکاره این گروه، دمی بر عمر ناپاک این تشکیلات اضافه کند.
اطلاعیه مربوط به علی اکبر کلاته نیز با اطلاعیه های قبلی مجاهدین در خصوص مرگ اعضای ساکن در لیبرتی و اکنون در آلبانی تفاوت چندانی نداشت. اعلام خبر مرگ این نگونبخت نیز تنها وسیله ای برای تکرار همان اراجیف گذشته و بهره برداری سیاسی توسط رهبران این گروه بود.
بنابراین تنها احساسی که با خواندن اینگونه اطلاعیه ها در ذهن و ضمیر آدمی نقش میبندد، مظلومیت اعضای ساکن در آلبانی از یک سو و اوج بی شرمی، پستی و رذالت رهبران این گروه از سوی دیگر است که چگونه علیرغم اینکه خود، عامل اصلی مرگ اعضای ساکن در آلبانی هستند، ولی از آنان اینچنین در مسیر اهدافشان سواستفاده میکنند.
یکی از زشت ترین و وقیحانه ترین عمل رهبران مجاهدین که همانا از خصوصیات گروههای فرقه ای بشمار میرود، رودررو قرار دادن اعضای خانواده است . تا بدین ترتیب مرز فرقه مجاهدین با دنیای آزاد، که خانواده ها در صف مقدم آن هستند، را بیش از پیش مستحکم تر سازد. علیاکبر کلاته نیز از این ددمنشی مجاهدین رهایی نداشت.
رهبران مجاهدین وقتی احساس کردند که در پشت دیوارهای بلند فرقه قلب هایی هست که هنوز بخاطر علی اکبر می تپد، تیرهای زهرآگین خود را بسوی خانواده این فرد با بی شرمی تمام روانه کردند. و چه لجن هایی که در نشریه موسوم به «مجاهد» شماره ۷۴۸ مورخ ۱۰خرداد ۱۳۸۴ با وقاحت بی حد و حصر از زبان علی اکبر بر سر خانواده وی نریختند. و چه توهین هایی که علیه خانواده وی نکردند. زهی بی شرمی که از آن با افتخار هم یاد می کنند.
حال سوال اینجاست اگر اعضای ساکن در آلبانی در چنین وضعیت وخیمی بسر میبرند، و نیاز به انبوه رسیدگی های پزشکی و درمانی دارند آیا این نقض حقوق اولیه انسان ها نیست که آنان همچنان در قرنطینه رهبران مجاهدین نگه داشته شوند و از حداقل درمان های پزشکی محروم باشند؟ آیا رهبران مجاهدین می توانند پاسخ دهند که در مورد علی اکبر کلاته چه پروسه درمانی را طی کرده اند؟
عملکرد تناقض آمیز رهبران مجاهدین، یعنی قرنطینه کردن اعضای در اردوگاه این گروه در منز آلبانی از یک سو و ادعای پوچ در درمان آنها از سوی دیگر قابل پذیرش نیست.
مانع از تردد آزادانه اعضا توسط رهبران مجاهدین حتی برای درمان، نشان از یک واقعیت تلخ تاریخی دارد و آن اینکه برای آنان مرگ این افراد بمراتب سود بیشتری از درمان شان در دیگر کشورهای اروپایی دارد. بهترین راه ، بسته شدن پرونده هر عضو ساکن در اردوگاه آلبانی نهایتا با مرگ در یکی از بیمارستان های عقب مانده این کشور است.
بدین ترتیب باید گفت در ورای همه خیمه شب بازی ها و جست و خیزهای میمون وار و مشمئزکننده رهبران مجاهدین چه در پهنه تشکیلات و چه در عرصه جهانی، آنچه واقعیت امروز مجاهدین است نه شعار «صفی تا تهران»، «کانون های شورشی» و انبوه ادعاهای دیگر، بلکه واقعیت تلخی بنام صفی تا قبرستان است که هر روز با آن دسته و پنجه نرم می کنند.
ضمنا یادآوری این نکته هم به رهبران مجاهدین خالی از لطف نیست؛ اگر آنان تاکنون مرگ را تنها برای اعضای این گروه نسخه پیچی می کردند. اکنون شرایط برای رهبران این گروه نیز علیرغم داشتن زندگی اشرافی فراهم است. چهره ی چروکیده و چشمان گود افتاده مریم رجوی نشان از این دارد که آفتاب عمر او نیز بر لب بام است و چه بسا زودتر از بقیه در آلبانی نوبتش فرا رسیده و مفقودالاثر شدنش اعلام شود. تا در اوج تنفر مردم ایران، خاک سرد دیار بیگانگان را تجربه کند.
- نویسنده : سعید پارسا
- منبع خبر : سایت راه نو
Tuesday, 25 March , 2025