آن روز در ارتباط با دستگیری مریم رجوی در فرانسه هیچکس در جمع 150 نفره قرارگاه به جز دو نفر پشت میکروفون موضع نگرفت و بقیه بطور اساسی واو شده بودند. راستش به غرور همه آنها بر خورد که چرا رهبرانشان توی عراق نیستند؟

چند ماهی میشد که سازمان توسط ارتش آمریکا بطور کامل خلع سلاح شده بود. تابستان و روزهای داغ عراق، نزدیکی های ظهر فرماندهان یگانها کار را تعطیل و همه را به سالن غذاخوری فرا خواندند.

فرمانده زن مسئول قرارگاه پشت میز نشست و بطور تصنعی خودش را به گریه زد و سپس بیانیه ای را قرائت نمود مبنی بر اینکه پلیس ضد تروریست فرانسه به پایگاه این فرقه در اورسوزواز حمله و ۱۶۲ نفر حاضر در آنجا از جمله مریم رجوی را دستگیر نموده است!؟

او فکر می کرد با دادن این خبر، همه نگران و ناراحت شده و حتی شاید غش هم بکنند. اما مسئله اینجا بود که دهان همه باز مانده بود از اینکه مگه فروردین ماه ۸۲ در ارتفاعات حمرین این پدر سوخته ها  اطلاعیه ندادند که برادر! و خواهر! (مسعود و مریم رجوی) در قرارگاه پارسیان* از حمله موشکی و بمبارانهای ارتش آمریکا جان سالم بدر برده اند !!. یعنی هر دو توی آنان همچنان در عراق اند.

بدین ترتیب همه موضوعاتی که سازمان تا آن لحظه گفته بود به کناری رفت و  همه شروع به پچ پچ با همدیگر نموده  و تعجب خودشان را از این همه دروغگویی های سازمان ابراز می کردند.

هیچکس در جمع ۱۵۰ نفره قرارگاه به جز دو نفر پشت میکروفون موضع نگرفت و بقیه بطور اساسی واو شده بودند. راستش به غرور همه آنها بر خورد که چرا رهبرانشان توی عراق نیستند؟

تشکیلات تا عصر همان روز نتوانست موضوع را بلحاظ سازمانی جمع و جور و مدیریت کند و پاسخی برای نیروها در قبال تناقضات و ابهاماتشان وجود نداشت.

عصر همان روز دوباره همان فرمانده زن نشستی در سالن برپا نمود و از همه خواست تا درخواست خودسوزی! داده و آنرا امضاء کنند؟

مسئولین نتوانستند حتی برای افرادی که نخواستند چنین برگی را بنویسند حکمی صادر کرده و اذیت شان کنند. چرا که بهم ریختگی افراد از دروغگویی های سازمان خیلی بالاتر از این حرفها بود. همه ول می گشتند. نافرمانی ها زیاد شده بود.  مثلا توی خوابگاه ما یک  نفر سر اطو با یکی از فرماندهان کتک کاری اساسی انجام داد و او را زخمی کرد. ماجرای جدایی اعضای مسئله دار اینگونه سرعت گرفت. پشت سرهم برگ های خروج از تشکیلات بود که به فرمانده قرارگاه تحویل داده  می شد. ماجرای برخوردهای عاطفی! و گاها زنانه و اضافی مسئولین زن با نفرات داوطلب جدایی نیز کارساز نبود.

بریف های سیاسی هم مسئله ای حل نمی کرد. همه اینها زمانی داشت اتفاق می افتاد که سازمان خط سیاسی بستنی سازی!!! برای یگانهای ارتش آمریکا، مستقر در قرارگاه اشرف را ادامه می داد تا بواسطه رابطه زدن با افسران آمریکایی برای تبادلات اخبار و سایر موارد قابل سؤاستفاده، بهره برداری کند.

در راستای پیشبرد خط سیاسی همسویی با نیروهای آمریکایی ،  سازمان همه کتابهای منتشره سالهای ۵۹ و ۶۰ را که محتوای ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی داشتند را بسرعت خارج ساخته و هر روز در گوشه از قرارگاه آنها را آتش میزد.

استثنائا از همان روز دستگیری مریم رجوی، برای ۱۵ دقیقه در کنار اخبار ۱۰ دقیقه ای اشرف، اخبار کانال CNN جنگ طلبان آمریکایی برای همه پخش می شد. همه دنبال حرفهای جدیدی بودند تا بشنوند اما اینکار بیشتر از ۱۰ روز طول نکشید و سپس تعطیل شد . . .

  •  مجهزترین و بزرگترین محل اقامت رجوی، کاخی بود که در نزدیک منطقۀ فلوجه در غرب بغداد و در همسایگی قرارگاه باقرزاده (پادگان طارق ارتش عراق) قرار داشت. به این مجموعه کاخ «پارسیان» گفته می شد. این محل بعد از سقوط صدام توسط ارتش آمریکا تسخیر شد و فرماندهان نظامی آمریکا نام «کاخ هزار و یک شب» را بر آن نهادند. ساخت این مجتمع بزرگ در دهۀ ۷۰ خورشیدی، توسط صدها کارگر و دهها پیمانکار و مهندس عراقی انجام شد، و ۶ سال کار تکمیل آن طول کشید.
  • نویسنده : مصطفی آزاد
  • منبع خبر : سایت راه نو