پروسه خوانی بعنوان یک اصل اساسی در تشکیلات مجاهدین جایگاه خاصی داشت . در هر بحث ایدئولوژیک، بویژه در بحث های انقلاب ، پروسه خوانی جزء لاینفک انقلاب هر یک از اعضای سازمان محسوب شده و بدون عبور از این مرحله، امکان نداشت که انقلاب اعضا مورد تائید مسئولین قرار گیرد.
تحریف ، بزرگنمایی، نسبت دادن کلمات رکیک به خود، شمردن گناهان بی شمار و اعتراف به کارهای خلاف و غرق شدن در زندگی شخصی و نظایر اینها از مشخصه های پروسه خوانی در تشکیلات مجاهدین بود.
هر عضو جدیدی هم که وارد تشکیلات میشد پس از مدت کوتاهی وارد بحث های انقلاب میگردید و یاد می گرفت که باید برای عبور از انقلاب علاوه بر سایر شرایطی که وجود داشت پروسه گذشته خود را هم براساس انقلاب مرور کرده و به نقد بکشد.
همیشه در تشکیلات مجاهدین اعضای قدیمی تر برای اعضای جدید الگو بودند و برای اینکه اعضای جدید یاد بگیرند که در مراحل انقلاب چکار باید بکنند برای آنها فیلم هایی از نوارهای انقلاب اعضای قدیمی تر را میگذاشتند تا آنها آنرا را نگاه کنند. این فیلم ها ساعت ها برای اعضای جدید پخش میشد و بدون اینکه به آنها ریلی گفته شود خودشان با دیدن فیلم ها می فهمیدند که چکار باید بکنند.
هیچگاه چیزی در مورد پروسه خوانی به کسی آموزش داده نمی شد. بلکه برای هر عضوی اعضای دیگر و بویژه اعضای قدیمی تر الگو بودند. آنها با دیدن رفتار آنها یاد میگرفتند که چگونه انقلاب کنند چگونه عملیات جاری بکنند و چگونه در مقابل رهبری صحبت کنند و از چه کلمات و فرهنگی برای بیان حرفهایشان استفاده کنند و چکار باید بکنند که مورد قبول تشکیلات واقع شوند.
در نشست های رهبری و در هر بحثی چه تشکیلاتی و یا ایدئولوژیک و یا سیاسی معمولا تعدادی از اعضای قدیمی تر بودند که بلند شده و حرف می زدند این نحوه بیان و حرف زدن بنوعی آموزش دادن شیوه بیان و صحبت کردن برای اعضای جدید در نشست های رهبری بود.
در تشکیلات مجاهدین پروسه خوانی علاوه براینکه بایستی فرد آنرا در حضور جمع می خواند بلکه همچنین از اعضای سازمان خواسته میشد تا آنها را بصورت مکتوب هم نوشته و به تشکیلات بدهند.
در تشکیلات مجاهدین همیشه میگفتند اگر میخواهید در تشکیلات بلحاظ ایدئولوژیک سالم بمانید باید همیشه خودتان را روسیاه کنید تا رهبری در مقابل مردم روسفید شود . همچنین تشکیلات میخواست به اعضای سازمان بگوید شماها برای خودتان کسی نبوده و نیستید . ببینید این وضعیت زندگی گذشته شماست و تنها از روزی که وارد تشکیلات مجاهدین شدید دارای هویت مجاهدی پیدا کردید. یعنی بدون مجاهدین و بدون بودن در جمع مجاهدین کسی به شما ارزشی قائل نمی شود. شما در زندگی شخصی تان هیچ نبودید و یک زندگی عادی و سراسر گناه داشتید. در خیلی از نشست ها مریم رجوی خطاب به اعضای سازمان میگفت اگر مجاهدین و در راس آن مسعود نبود معلوم نبود که هرکدام از شماها الان در چه وضعیتی بودید؛ یا در دهان رژیم بودید و مزدوری آنها را میکردید و یا در بهترین شکلش به یک زندگی عادی تن داده و زندگی تان را میکردید.
بنابراین هر عضو جدیدی یاد میگرفت اگر بتواند این پروسه را با اغراق و با بزرگنمایی و به بدترین شکل به تشکیلات بشناساند، بیشتر موفق شده و از نظر تشکیلات بیشتر مورد قبول واقع خواهد شد. البته این شیوه هم کارکرد خاص خودش را داشت و باعث میشد شخصیت اعضای فرقه در جمع خُرد شده و دیگر از ابهت های پوشالی در تشکیلات خبری نباشد.
باز به همین دلیل هم وقتی کسی در خواندن پروسه گذشته خود مقاومت میکرد و چیزی نمی گفت بشدت با برخوردهای خشن تشکیلات روبرو میشد. چرا که با این کار میخواست بگوید که من در بیرون از تشکیلات هم وضعیت خوبی داشتم و الان هم اگر در تشکیلات هستم این تشکیلات هست که مدیون من است و . . .
رسم بر این بود که همیشه اعضای فرقه خودشان را پائین تر از تشکیلات بدانند و قبول کنند که هیچ چیز مثبتی از خودشان ندارند و اگر کاری خوب پیش رفته و اگر موفقیتی بوده «این کار خواهر مریم و برادر مسعود بوده و اگر این رهبری بالای سر ما نبود ما هرگز نمی توانستیم اینکارها را انجام دهیم» .
در اصطلاح تشکیلاتی فرد همیشه باید خود را بدهکار سازمان میدانست و اگر روزی فکر میکرد که این همه پیشرفت و موفقیت در عملیات و سایر موارد از آن خودش است درست آن نقطه ، «نقطه فساد فرد» محسوب میشد.
بنابراین هر عضوی که روزی عضو جدید محسوب میشد بسرعت یاد میگرفت که چگونه خود را بایستی با سایر اعضای حاضر در تشکیلات یکدست کرده و با شرایط موجود در آن خود را تطبیق دهد و بعبارتی با زبان تشکیلات سخن بگوید و مثل آنها رفتار نماید و در برخوردهایشان صرفا موارد منفی را بگویند و هرچه فحش و ناسزاست را به خود نسبت دهند و هرچه خوبی و تمجید و تحسین است را نثار رهبری کنند . اعضای سازمان یاد میگرفتند که هرگز از خانواده شان چیزی در تشکیلات بیان نکنند تا مبادا فاکتی بر وابستگی آنها به خانواده محسوب شود. بعبارتی خانواده دشمن اصلی اعضای سازمان محسوب می شد که می توانست بین هر عضو با مجاهدین فاصله بیندازد.
رجوی معتقد بود که مجاهدین تنها سازمانی است که میتواند و باید رهبری جامعه را در دست بگیرد و آنرا «به سوی کمال هدایت و راهبری» کند . در همین رابطه هم مریم همیشه درنشست های درون تشکیلاتی میگفت: «خمینی رهبری انقلاب را از مسعود ربوده است». او معتقد بود با توجه به خلاء ای که در انقلاب سال ۵۷ بوجود آمد و با توجه به حضور کادر رهبری مجاهدین و بویژه مسعود در زندان ، » خمینی رهبری انقلاب را از مسعود ربود و گرنه این رهبری حق مسعود بود .»
سازمان همیشه مجاهدین را پیشتاز انقلاب نوین مردم ایران میدانست که خواهان پیاده کردن یک نظم نوین در ایران و حتی در جهان هستند. به همین دلیل رهبری مجاهدین به کسانی که عضو این تشکیلات میشدند آنها را «عنصر موحد مجاهد خلق» خطاب میکرد که فاصله های نوری با مردم عادی کوچه و بازار فاصله دارند.
بنابراین شرایط مجاهد شدن هم سخت است و هر کسی نمی تواند به این تغییرات و مجاهد شدن تن دهد. لذا در چنین فضایی بود کسانی که تازه وارد تشکیلات میشدند خیلی زود به تغییرات و روند بازسازی فکری تشکیلات تن میدادند و بنابراین خودشان را افرادی برتر و افراد خارج از تشکیلات را عناصر عادی که به یک زندگی حقیر و کثیف ادامه میدهند ، میدانستند.
به همین دلیل خیلی زود از آنها خواسته میشد که هیچ ارتباطی با دنیای بیرون و مظاهر شرک و آلوده به گناه نداشته باشند. حتی آنها از ایجاد هرگونه ارتباط با والدین و نزدیکان خود برحزر داشته میشدند. بنحویکه پس از حضور چندین ساله در یک محیط ایزوله شده و بدور از اجتماع باعث میشد که اعضای فرقه دیگر تمایلی به حضور در جامعه نداشته باشند و محیط تشکیلات را برای خودشان محلی امن تلقی نمایند.
در تشکیلات مجاهدین که باید آنرا یک تشکیلات فرقه ای مذهبی – سیاسی تلقی کرد رجوی کسانی را که با فریبکاری و در دستگاه کاریابی شکار کرده و به قرارگاه اشرف می آورد انسانهای پستی میدانست که از لایه های پائین جامعه و به اصطلاح سازمانی «ایران خمینی زده » هستند که نیاز به اصلاح دارند. رجوی در بحث هایی که با تعدادی از مسئولین و بویژه با مسئولین نیرویی برگزار میکرد وضعیت نیروهای جدید و خواستگاه طبقاتی آنها را اینطور تحلیل میکرد.
وی میگفت : « . . . آنها متعلق به هیچ طبقه و قشری نیستند . آنها انسانهای بی هویت و لمپنی هستند که از پست ترین لایه های جامعه سر برآورده اند و حال این وظیفه ماست که آنها را از لجن زاری که در آن بودند کَنده و به آنها هویت مجاهدی بدهیم و آنها را در دستگاه انقلاب مریم بسازیم پس ببینید خمینی با نسل جدید چه کرده و چه بلایی بر سر آنها آورده است . . . »
رجوی معتقد بود که اگر به خود آنها (منظور اعضای جدید) وا بگذاریم آنها هرگز در وادی انقلاب نخواهند آمد آنها چه بخواهند و چه نخواهند باید انقلاب کنند. این وظیفه انقلابی ما و شماست که آنها را درراه اهداف انقلاب و انقلاب مریم بسازیم و نجاتشان بدهیم. شاید آنها نخواهند ولی چون نمی دانند چی باید بخواهند و چی نخواهند پس علیرغم میل آنها ، ما کارمان را می کنیم .
رجوی درمورد سایر اعضای سازمان و نسلی هم که در انقلاب و بعد از آن به مجاهدین پیوسته اند میگفت: «ما مجاهدین از طبقه خورده بورژوازی سنتی ایران هستیم که بر طبقه خودمان شوریده و پای در انقلاب گذاشته ایم.»
بنابراین رجوی اعتقاد داشت هرکسی که پا در سازمان مجاهدین میگذارد تفکراتش تماما ساخته طبقه فاسدی است که به آن تعلق دارد پس باید او را در ظرف انقلاب و مطابق ارزش های مجاهدی مجددا ساخته و پرداخته کرد تا لایق مجاهدین شود و بتواند در این تشکیلات ادامه حضور داشته باشد.
رجوی معتقد بود مجاهد خلق باید تا لحظه مرگش با انقلاب مریم زندگی کند و نبضش با مریم و انقلاب بزند و گرنه مجاهد نیست.
برای مجاهد، داشتن زن و زندگی حرام است حتی اگر پیروز شدیم و به ایران هم رفتیم برای مجاهد از زن خبری نیست و تازه انقلاب مریم را باید به میان تمامی مردم ایران هم برد و آنها را هم انقلابوند و این وظیفه همه شماهاست!
از نظر مجاهدین بالاترین استثمار در خانواده صورت میگیرد. به همین دلیل هم بود وقتی که مهدی ابریشمچی در یکی از نشست های انقلاب تفکر و فهم خودش از انقلاب را بیان کرد و گفت؛ « … خانواده کانون فساد است و بیشترین استثمار در آن صورت میگیرد و باید آنرا منهدم و نابود کرد … »، نیش مسعود و مریم تا بناگوششان باز شد و تا دقایقی در سالن برایش کف زدند.
بنابراین خانواده در نزد مجاهدین هیچ جایگاهی نداشت و به همین دلیل هم صحبت از خانواده و خواهر و برادر و پدر و مادر در تشکیلات مجاهدین یک جرم نابخشودنی بوده و حاکی از وابستگی فرد به محیط بیرون تلقی شده و دائم در معرض تهمت و سرکوب تشکیلات قرارمیگرفت تا مسئله خانواده را حل کند.
ادامه دارد
- منبع خبر : سایت راه نو
Tuesday, 15 October , 2024