رجوی بعنوان رهبر خودخوانده فرقه مجاهدین دهه هاست گرامیداشت مناسبت هایی مثل روز زن، روز پدر، روز مادر ، روز عشق، و خلاصه اعیاد اسلامی و اجتماعی را برای اعضای فرقه مجاهدین ممنوع اعلام کرده است.
البته رجوی قبل از اینکه مناسبت ها را از بین ببرد، اعضای سازمان را بدور از اجتماع بشری قرنطینه کرده و روح و جانشان را به بند کشیده است.
رجوی با از بین بردن مفهوم خانواده و تحمیل زندگی انفرادی با تفکیک مردان از زنان و گرفتن فرزندان آنان یک برده داری مدرن را در اردوگاههای این فرقه از عراق تا آلبانی راه اندازی کرده است. در چنین شرایطی دیگر جایی برای مناسبت های مردمی باقی نمی ماند و تنها مناسبت هایی که دست ساز رهبران فرقه است رسمیت پیدا می کنند.
بدین ترتیب رجوی مفهوم خانواده را بعنوان یک ضد ارزش در درون فرقه مجاهدین رسمیت داده و سبب شیوع انواع بیماریهای روحی و روانی و حتی جسمی در اکثریب اعضای این فرقه شده است.
مسلما تخطی از قوانین فرقه بویژه در حوزه خانواده حتی اگر اعضای سازمان تنها در ذهن شان به مقوله خانواده، همسر و فرزند و . . . فکر کنند مجازات سختی به همراه دارد. طی دهه های گذشته هم پای خیلی از آنان را بدلیل نقض همین دستور به زندان و شکنجه و حتی مرگ در اردوگاههای این فرقه کشانده است.
بدین ترتیب اعضای فرقه مجاهدین نه پدر دارند، نه مادر و نه خواهری و نه برادری، و بدتر از همه نه همسری و نه فرزندی.
حال در کنار عملکرد ضد انسانی رجوی در درون فرقه و تمامی جنایاتش در حق مردم ایران طی چند دهه گذشته این سوالات مطرح می شود که؛
رجوی چه چیزی برای عرصه به جامعه ایران دارد؟ رجوی را باید به کدامین امتیاز و حُسن اخلاق یا رفتار و کردار نیکش در بیرون و درون مجاهدین ستود؟ یا به کدامین خصلت انسانی ازش تمجید کرد؟ یا به کدامین حسّ وطن پرستی و مردم دوستی اش او را تمجید کرد؟
کسی که فساد اخلاقی و جنسی اش کوس رسوایی این فرقه را عالمگیر کرده است آیا می تواند الگوی مناسبی برای مردم شریف ایران بویژه بانوان کشورمان باشد؟
زنانی که گرفتار این فرقه شدند به کدامین گناه باید مورد تجاوز جنسی این مردک بیمار قرار بگیرند. یا به زور و با دست خود بدلیل تخطی از فرامین فرقه با سیانور خودکشی کنند؟
عمر های کوتاه همراه با انواع بیماریهای روحی و روانی و جسمی یکی از نتایج زندگی در فرقه رجوی است. بنحویکه طی چند دهه گذشته هیچکدام از اعضای این فرقه به مرگ طبیعی مثلا در اثر کهولت سن از دنیا نرفته اند بلکه تمامی آنان در اثر ابتلا به بیماریهای صعب العلاج چهره در نقاب خاک کشیدند. آنها هیچ مناسبتی را در طول حیات شان تجربه نکرده اند و این بزرگترین جنایت رجوی در حق اعضای این فرقه است.
نتیجه اینکه اصالت فرقه ها، زندگی برای مرگ است. شعارها هم برای جذب اعضای جدید است.
انزوا طلبی و زندگی دور از اجتماع بشری هم با هدف تحمیل غیرانسانی ترین قوانین برده ساز بر علیه اعضای نگونبخت کارآیی دارد. بنابراین خلق مناسبت ها و روزهای خاص از دل زندگی ،دوست داشتن، امید به آینده ، تشکیل خانواده ، داشتن همسر و فرزند بدست می آید. ارزش هایی هرگز در فرقه مجاهدین جایی ندارد.
- نویسنده : علی صدر
- منبع خبر : سایت راه نو
Sunday, 13 October , 2024