در واقع، در متدولوژی (روش شناسی) مسیر مبارزاتی مجاهدین با استفاده از مدارک دست دوم مارکسیستی مانند آثار فلسفی مائو، اصول مقدماتی فلسفه ژرژ پولیتسر و ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی استالین، روش شناخت دیالکتیک،  مورد بحث و آموزش قرار گرفت . بدین ترتیب مجاهدین با پذیرش این مباحث به عنوان اصول شناسایی دینامیک به مثابه علم، زمینه تجزیه و تحلیل آنان از اسلام بر اساس دیدگاهی مارکسیستی بوجود آمد. 

سایت آفتابکاران وابسته به مجاهدین خلق در تاریخ ۹۸/۰۲/۰۸ مقاله ای تحت عنوان « آلترناتیو در صحنه عمل» به قلم فردی به نام سعید آحمدی را درج کرده است.

این  مقاله با توجه به محتوای بکار گرفته شده ، حکایت  از بی سوادی و البته ناشی بودن نویسنده آن دارد.

یعنی این مقاله بیشتر از اینکه یک متن سیاسی جدی باشد بیشتر به یک طنز سیاسی شبیه است که با عجله تعدادی کلمات در قالب جمله در کنار هم چیده شده است.

نویسنده در این متن تلاش کرده است بدون نام بردن از آلترناتیو مورد نظرش  یعنی مجاهدین،  ویژگیهایی آن را بر شمارد تا از نظر مخاطب شخص بی طرفی به حساب آمده باشد.

ایکاش آقای سعید احمدی همان اراجیفی که مجاهدین در وصف خود بعنوان آلترناتیو بر می شمارند را نگارش نمی کرد.  تا این شکلی باعث مضحکه و خنده مخاطبین نشود.

وی در شروع مقاله اش به علم سیاست متوسل شده  و برخی کلمات را به اجبار از کتاب های آمورشی به عاریه گرفته تا نشان دهد  آنچه که می خواهد در ادامه به زبان بیاورد پایه های علمی هم دارد.  ولی خیلی زود و بشکل ناشیانه و بی ربطی بحث علم سیاست را به موضوع آنچه که وی آنرا «قیام گسترده دیماه ۹۶» می نامد وصل می کند؟؟!!

ایشان میگوید: «در علم سیاست نیروی آلترناتیو تعریف و ویژگیهای خاص خود را دارد. همچون تمامی علوم دیگر اگر یک عنصر مثلا در اینجا یک حکومت ، شرایط و ویژگیهای مشخص و معینی را داشته باشد آنرا دمکراتیک یا دیکتاتوری و یا مثلا الیگارشی یا غیره مینامند. پس از قیام گسترده دیماه ۹۶ که با قیامهای مرداد ۹۷ پیوند خورده و اکنون در اغاز دیماهی دیگر با اعتصاب گسترده گارگران نیشکر هفت تپه و دور دیگر اعتصابات کامیونداران و کارگران فولاد اهواز و بازنسشتگان و معلمان درسراسر ایران جلوه دیگری یافته است . . . ».

بنظر میرسد ایشان تحت تاثیر چرندیات ۴۰ ساله رهبر مجاهدین که هر روز سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را وعده میداده  تلاش میکند از بهم بافتن چند موضوع بی ربط بهم یک تحلیل سیاسی ارائه دهد.

وی سپس ویژگیهای آلترناتیو مورد نظرش را اینطور مطرح میکند:

«نیرویی که میخواهد در مقابل یک رژیم دیکتاتوری مثلا حاکمیت ولایت فقیه بایستد در وهله اول باید خواهان تغییر بنیادی رژیم و سرنگونی آن با تمامی جناحهای به اصطلاح مخملیآن باشد.»

«دومین ویژگی نیروی الترناتیو جامع و مانع بودن ان است یعنی باید از یک سو در بر گیرنده نمایندگان طیفی وسیع از طبقات و اقشار جامعه مثلا دانشگاهیان ، کارگران بازاریان ورزشکاران و هنرمندان وقومیتهای موجود کشور مانند کرد، لر، بلوچ تا آذری و مازندرانی و گیلانی و فارس وغیره باشد. و ازسویی دیگر وپژگی مانع بودن ان است که باید مراقبت نماید تا نیروهای مخالف براندازی که نه در اساس و بنیاد بلکه تنها در برخی ازسیاستها با دیکتاتور اختلاف نظر دارند نتوانند خود را به عنوان نیروی آلترناتیو جا بزنند.»

«سوم انکه نیروی الترناتیو باید مجموعه متشکل و منسجمی باشد که به طورحرفه ای و مستمر و علمی به امر مبارزه با دیکتاتوری بپردازد. »

باید به این الدنگ و آلت دست مجاهدین که هیچ آشنایی با ایدئولوژی مجاهدین ندارد گفت: مجاهدین از همان روز نخست و حتی زمانیکه هنوز شاه سقوط نکرده بود دنبال جمعآوری سلاح از پادگانهای بلاصاحب بودند. چرا که ایدئولوژی رجوی ایجاب میکرد که آنان صرفا بدنبال بدست آوردن قدرت سیاسی باشند.

در واقع، در متدولوژی (روش شناسی) مسیر مبارزاتی مجاهدین با استفاده از مدارک دست دوم مارکسیستی مانند آثار فلسفی مائو، اصول مقدماتی فلسفه ژرژ پولیتسر و ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی استالین، روش شناخت دیالکتیک،  مورد بحث و آموزش قرار گرفت . بدین ترتیب مجاهدین با پذیرش این مباحث به عنوان اصول شناسایی دینامیک به مثابه علم، زمینه تجزیه و تحلیل آنان از اسلام بر اساس دیدگاهی مارکسیستی بوجود آمد.

بدین ترتیب خشونت به بخشی جدایی ناپذیر از ایدئولوژی مجاهدین تبدیل گشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نیز سازمان خود را قطب و محور انقلاب می دانست و اعتقاد داشت نیروهای انقلابی حاکم، قادر به رهبری مبارزه ضد امپریالیستی؟؟!!  نیستند و بنابراین مردم تنها باید از سازمان مجاهدین خلق پیروی کنند.

دلیل همه اینها هم به رویکرد مارکسیستی – اسلامی این گروه  بر میگشت که  شاه هم آنان را به همین نام خطاب میکرد.

آقای احمدی می دانم تا اینجا هیچ نفهمیدی. بیشتر توضیح می دهم.

بعد از پیروزی انقلاب در حالی که نظام و متولیان قیام ۵۷ از انقلاب، تحت عنوان انقلاب اسلامی نام می بردند  مجاهدین از آن تحت عنوان اسلام انقلابی نام می برد.  بدین صورت تفاوت خود را در ماهیت با انقلاب اسلامی نشان میداد.

انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف آن، اسلام و ارزش های اسلامی است . و انقلاب و مبارزه صرفا برای برقراری ارزش های اسلامی انجام میگیرد. و به بیان دیگر در این راه مبارزه هدف نیست ، وسیله است. ولی از نظر مجاهدین  انقلاب و مبارزه هدف بود  و اسلام  وسیله ای است برای مبارزه.

این فکر که مبارزه اصل است ، ناشی از تفکری است که مجاهدین مثل مادیون در مورد جامعه و تاریخ دارند. به اعتقاد آنان، تاریخ و طبیعت، جریانی به اصطلاح دیالکتیکی را طی کرده و طبیعت زندگی و جامعه جنگ است و جنگ .  و هر کسی علیه وضع موجود مبارزه کند مترقی است و متکامل.

نتیجه اینکه در قدم اول مشکل در جمهوری اسلامی نبود. یعنی اگر بجای جمهوری اسلامی هر جمهوری دیگری هم سرکار می آمد که دموکراتیک هم می بود بازهم رجوی  اگر قدرت سیاسی را در دست نداشت با آن مخالفت میکرد و آنرا دیکتاتور می خواند.  چرا که از نظر مجاهدین بدست آوردن قدرت هدف است و برای رسیدن به این هدف استفاده از هر وسیله ای موجه است.

به همین دلیل رجوی طی چهل سال گذشته  با وقاحت تمام که در تاریخ معاصر بی سابقه است، تمامی مرز سرخ ها را عبور کرد و به هر کثافت کاری و مزدوری دست زد و این همه هزینه و کشت و کشتار و ترور را بر جامعه ایرانی تحت لوای «مبارزه با جمهوری اسلامی» صرفا برای بدست گرفتن قدرت تحمیل کرد.

آقای احمدی ادامه میدهد: «آلترناتیو باید حداقل مرزبندی روشنی با دو دیکتاتوری شاه و شیخ و تمامی جناحها و باندهای به اصطلاح اصلاح طلب و استمرار طلب را دارا باشد. «

«چهارمین ویژگی داشتن سابقه مبارزاتی و تلاش سیاسی واقعی با مرزبندی های روشن و در عرصه عمل اجتماعی برای براندازی حاکمیت دیکتاتوری است.»

بنظرم ایشان فراموش کرده اند بگویند آلترناتیو باید مستقل بوده و هیچ سابقه جنایت و مزدوری و وابستگی به کشورهای بیگانه نداشته باشد. و در جنگ، یک کشور بیگانه را  بر علیه مردمش همراهی نکند. ویژگی که نویسنده به عمد آنرا فاکتور گرفته است تا گند کار بیشتر از این درنیاید.

به این تحلیل گر تازه به دوران رسیده که صرفا حرفهای مجاهدین را نشخوار می کند باید گفت؛ پناه بردن به صدام حسین و جنگیدن در کنار سربازان عراقی، فعالیت های جاسوسی و تبدیل شدن به ارتش خصوصی صدام ، خیلی وقت است که جایگاه  مجاهدین را از یک آلترناتیو ادعایی به سطح یک گروه تبهکار و تروریست در نزد ملت ایران تنزل داده است.

اشتباه نکنید معیارهای یک آلترناتیو چرندیاتی نیست که شما ارائه می دهید بلکه واقعیت های سرسختی است که در ارتباط با مجاهدین طی بیش از ۴۰ سال گذشته در سینه تاریخ ایران ثبت شده است.

بنابراین پاک کردن صورت مسئله دردی از دردهای بی درمان مجاهدین را حل نخواهد کرد.

نامه مسعود رجوی به گورباچف و درخواست وام سیصد میلیون دلاری از او، یکی از رویدادهای شگفت انگیز سازمانی است که از زمان بنیانگذاری در سال ۱۳۴۴ مدعی میهن پرستی، استقلال و نبرد علیه استعمار غرب و شرق بود. این نامه در تاریخ پنجشنبه پنجم دی ماه ۱۳۶۴ برابر با بیست و ششم دسامبر ۱۹۸۵ نگاشته شد و توسط رابطین خاص مجاهدین به دست گورباچف رسید. اما اتحاد جماهیر شوروی به رهبری گورباچف که در مسیر فروپاشی قرار داشت، نه تنها به نامه مسعود رجوی پاسخی نداد، بلکه آن را به آرشیو حزب کمونیست شوروی سپرد و این نامه سال‌ها بعد از فروپاشی شوروی و جزء مجموعه اسنادی است که از طریق اسناد حزب کمونیست شوروی علنی شده است و متن نامه در آرشیو دانشگاه استنفورد موجود است.

بعد هم رفتن مخفیانه به به فرانسه برای دریافت کمک جهت باصطلاح مبارزه با جمهوری اسلامی و . . .

آقای احمدی در ادامه افاضاتشان پنجمین  ویژگی  آلترناتیو را «آمادگی برای هزینه و بها پرداختن در مسیر این مبارزه نام برد»؟؟!!

باید به این بی سواد آلت دست گفت کدام بها؟ اینکه مشتی جوانان  مظلوم و بی خبر از اهداف شوم این فرقه را  از جاهای مختلف جمع کنی و به عراق ببری و یا جوانان ایرانی جویای کار در کشورهای همجوار را که به امید پیدا کردن کار شهر و دیار خود را ترک کرده اند فریب بدهی و بجای اروپا روانه قرارگاه اشرف کنی و هم دوش  سربازان عراقی  در جبهه های جنگ به کشتن شان بدهی،  میشود پرداخت بهاء؟

وی مقاله خود را اینطور به پایان می رساند: «نکته دیگر وزن سیاسی یک نیرو در عرصه داخلی و منطقه ای و بین المللی میباشد. شاید این نکته را باید پذیرفت که بدلیل شدت اختناق و دیکتاتوری حاکم اساسا بسیار سخت است که بتوان در باره وزن سیاسی گروهها و جریانات مختلف اپوزیسیون در داخل کشور نظر داد.»

باید گفت نه خیلی سخت نیست.  طی چهار دهه گذشته بیشتر از هرکسی خود مجاهدین می دانند که بدلیل جنایات بی شمارشان و آلت دست شدن بیگانگان،  از عراق و شیخ سعودی گرفته تا آمریکا و اسرائیل، مردم ایران نه تنها آنان را بعنوان آلترناتیو نمی شناسند بلکه خواهان مجازات آنها بعنوان یک گروه تروریستی که  سال ها نام شان در لیست گروه های تروریستی آمریکا، اروپا و استرالیا  نیز گنجانده شده بودند، هستند.

توصیه آخر  بنده به آقای احمدی اگر وجود خارجی داشته باشند،  این است که دنبال شغل دیگری بروید.  سرنوشت خود را با این دار و دسته جنایتکار و منفور گره نزنید.

اردوگاه آلبانی با اعضای محصور در آن با انواع بیماریها و کمرهای خمیده که هر از چندگاهی سنگ مزار یکی از آنها سفارش داده می شود. محصول بیش از ۴ دهه مزدوری و  خیانت به مردم ایران است. که اینچنین سران مجاهدین تقاص آن را پس می دهند.

  • نویسنده : سعید پارسا
  • منبع خبر : سایت راه نو