بنابراین داستان زندگی حسنیه حق وردی هم جدای از داستان زندگی دیگر بردگان فکری رجوی نیست. چه آنهایی که توسط خود فرقه در دام مرگ افکنده و کشته شدند. چه آنانی که خود از فشارهای طاقت فرسای این گروه دست به خودکشی زدند و بقیه، هر چند هنوز زنده اند ولی گرفتار پیری و بیماری از یک سو و مشکلات روحی و روانی از سوی دیگر هستند.

در تاریخ ۲۰/۰۴/۹۸ آقای مصطفی حق وردی  با حضور در دفتر انجمن نجات استان آذربایجان غربی ضمن بیان خاطرات خود از دوران انقلاب و اینکه چگونه خواهرش  حسنیه حق وردی در دام و تله مجاهدین افتاد صحبت کردند و در پایان از مسئول انجمن نجات استان خواستند تا نامه ایشان به خواهرش حسنیه را در فضای مجازی انتشار دهند البته نه بخاطر اینکه بدست حسنیه برسد بلکه افکار عمومی بدانند که رهبران فرقه گرای مجاهدین با فرزندان ما چه کرده اند.

اکنون بعد از گذشت ۲۰ روز ، این خانواده نه تنها هیچ پاسخ و تماسی از سوی عضو اسیرشان در فرقه رجوی دریافت نکردند بلکه می بینند چگونه خواهرشان بار دیگر ابزار جنگ رجوی برای فریب هرچه بیشتر خانواده ها شده  و به همه ناسزا می گویند.

حکیمی را ناسزا گفتند. او هیچ جوابی نداد. حکیم را گفتند: ای حکیم، از چه روی جوابی ندادی؟ حکیم گفت: «از آن روی که در جنگی داخل نمی شوم که برنده آن بدتر از بازنده آن است».

در اینجا ما به هیچ وجه قصد نداریم به فحش نامه چند صفحه ای سران فرقه رجوی در سایت موسوم به «ایران افشاگر» پاسخ بدهیم. هرچند ترفند سران فرقه مجاهدین همین است تا برای انحراف افکار عمومی از مناسبات  بغایت فرقه ای این گروه، طرف مقابل خود را در مداری بس پائین تر مشابه  آنچیزی که در سایت این گروه دیده می شود به درگیری لفظی بکشانند.

آنچه که مشکل امروزی جوامع بشری در سرتاسر گیتی است معضلی به نام فرقه گرایی است که حسنیه حق وردی ها از جمله قربانیان چنین فرقه هایی محسوب می شوند. که صرفا حیاتشان در نگاه ابزاری رهبران فرقه معنی و مفهوم پیدا می کند.

سوال این است چرا به حسنیه حق وردی و دیگر اعضای سازمان که دیگر در سن پیری هستند اجازه تماس و ملاقات با اعضای خانواده هایشان داده نمی شود؟ چرا آنان حق ازدواج و فرزند آوری ندارند؟  چرا باید حیاتشان در حصار سیم های خاردار در عراق و آلبانی بگذرد؟ و هزاران چرای دیگر که تاکنون هیچ پاسخی از سوی سران فرقه رجوی به آنها داده نشده است.

البته پاسخ روشن است؛ سرنوشت کسانی که عضو چنین فرقه هایی هستند این است که باید تنها در راه اهداف سران فرقه هزینه شوند. آنها هیچ جایگاه انسانی ندارند. بهترین وضعیت برایشان پیری زودرس و بیماری های صعب العلاج و نهایتا مرگ در تنهایی حتی در کشورهای اروپایی است. که در ماههای اخیر افزایش چشمگیری هم داشته است. مانند فوت علی اکبر کلاته (۵۴ ساله) در ۲۷ فروردین ماه ۹۸ در بیمارستانی در آلبانی،  فوت اسماعیلی رضایی  (۵۴ ساله) در ۲۴ تیرماه  ۹۸ در بیمارستانی در آلبانی و فوت خدیجه محمدی (۶۶ ساله) در ۳۱ تیرماه ۹۸ در بیمارستانی در آلبانی. که بدون استثنا علت مرگ همه آنها سرطان بوده است. ولی اخیرا سران فرقه دیگر  علت بیماری اعضای فوت شده خود را رسانه ای نمی کنند. تا بیشتر از این رسوا نشوند.

حال این سوال مطرح است چرا تشکیلاتی که این همه پول و ثروت دارد و هر روز بازهم پول های بیشتری از سوی حامیان غربی و عربی شان بسویشان سرازیر می شود باید اعضایشان با بیماریهای عمدتا سرطان دست به گربیان بوده و در گوشه کنار قرارگاه های این فرقه در کشورهای مختلف رها گردند. و تنها در لحظات آخر عمرشان روی بیمارستان ها را ببینند؟

پاسخ روشن است. اینکه چرا ثروت فرقه استفاده ای برای اعضای آن ندارد در واقع یکی از  ۵ شرطی است که “مرکز اطلاعات فرقه ها” (Cult Information Centre) در انگلستان در تعریف ار فرقه ها ارائه داده است.

بنابراین باید گفت؛ فرقه ها حیات و زندگی نمی بخشند. اگر تاریخ را بخوانیم هیچ رهبر فرقه وجود نداشته که روحا  آدم سالمی باشد آنها اغلب بیماران روانی هستند که  تنها به قدرت، پول و سکس فکر  می کنند.

تلاش می کنند برای رسیدن به آنچه که مقصودشان است  با عوامفریبی و با جذب افراد به گروه و بازسازی فکری، آنان را در  خدمت تمایلات خود بکار گیرند.

خانم دکتر مارگارت تالر سنیگر فقید، روانشناس کلینیکی و استاد ممتاز وقت دانشگاه کالیفرنیا در برکلی آمریکا در پاسخ به این سوال که بازسازی فکری در فرقه ها چگونه عمل می کند می گوید: تجربه مغزشویی مثل تجربه تب یا درد نیست ؛ در واقع این پدیده یک انطباق اجتماعی غیر قابل رویت است. وقتی شما سوژه این موضوع می شوید، از حدت و شدت پروسه های نفوذ ، و مخصوصا از تغییراتی که در درون شما شکل میگیرند، آگاه نخواهید بود.

یک برنامه بازسازی فکری ، مقوله ای  خلق الساعه  نیست بلکه روند تدریجی شکستن فرد و تغییر نحوه نگرش فرد به جهان است که رفتار او را عوض میکند.

یعنی کسانی که در یک نظام ارزشی خاص رشد کرده اند ، بندرت حس می کنند که این نظام آنها را محدود میکند؛ حتی اگر نظام مزبور تعیین کننده همه کارهای روزانه آنها باشد.

نتیجه اینکه: این محدودیت ها ناشی  از انطباق ناآگاهانه با یک نظام ارزشی است، که زمینه آزادی عمل و تفکر  را  نیز بی آنکه خود آنان متوجه شوند، بشدت محدود میکند.

در این میان کسانی هم که موفق می شوند این فرقه را ترک کنند سالها زمان می برد تا  مجددا به خوشتن خویش بازگردند. شاید هم عمر کوتاهشان فرصت بازگشت به نزد خانواده هایشان و جامعه را هرگز به آنها ندهد.

به همین دلیل گیر افتادن پای انسانها به گروههای فرقه ای از جمله مجاهدین بعنوان فرقه ای خطرناک در تاریخ معاصر ایران،  تقریبا با نابودی فکری و روانی و متعاقبا فیزیکی آنها عجین است و خلاصی از آن نیست.

علیرغم همه این سختی ها و مشکلات،  باید تلاش کرد آنها را از چنبره آدم خواران مجاهدین نجات داد. هر چند اگر تنها و تنها فرصت یابند برای یک روز و حتی چند ساعت در هوای بدون فرقه و اجبارات آن نفس بکشند.

بنابراین داستان زندگی حسنیه حق وردی هم جدای از داستان زندگی دیگر بردگان فکری رجوی نیست. چه آنهایی که توسط خود فرقه در دام مرگ افکنده و کشته شدند. چه آنانی که خود از فشارهای طاقت فرسای این گروه دست به خودکشی زدند و بقیه، هر چند هنوز زنده اند ولی گرفتار پیری و بیماری از یک سو و مشکلات روحی و روانی از سوی دیگر هستند.

چهره چروکیده و بی رمق حسنیه حق وردی گویای درد های بیشماری است که شاید هیچوقت وی فرصت بیان آنها را نداشته باشد.

حتی اگر فرض را بر این بگذاریم آنچه که در سایت موسوم به «ایران افشاگر» آمده توسط خود خانم حسنیه حق وردی  نوشته شده باشد بازهم صورت مسئله را تغییر نخواهد داد. و  بازهم ملامتی بر او و کسانی مثل او که اسیر این فرقه اند نیست.

این نوع نگارش و  چینش کلمات در کنار هم با نخ زرد فحاشی و ناسزاگویی، از ویژگیهای بارز فرقه مجاهدین است. که هیچ انتقاد و سخن برحقی از بیرون را بر نمی تابند.

بنابراین نگاه جامعه به افرادی مثل خانم حسنیه حق وردی و افرادی مشابه وی نگاهی مداراگونه است که باید آنان را پس از آزادی از اسارت فکری فرقه رجوی درمان نموده و به جامعه بازگرداند.

به همین دلیل است امروزه فرقه ها بزرگترین تهدید و خطرناکترین آفت برای جوامع  انسانی در سرتاسر گیتی از جمله ایران بشمار می روند. چرا که وقتی فرقه ای تنها یک عضو خانواده را نابود می کند خودبخود بقیه اعضای خانواده و افراد دیگری در ارتباط با این خانواده بطور زنجیروار در معرض نابودی قرار می گیرند.

  • نویسنده : سعید پارسا
  • منبع خبر : سایت راه نو