لطیف نمازدوست: «مجاهدین» در چیزی که مهارت کافی دارند خشونت ورزی ، ترور و آدم کشی است. وقتی هم برادرم بعد از نزدیک به 40 سال با ما تماس گرفت و صحبت کرد هیچ احساس و عواطف خانوادگی در او ندیدیم. ضمن اینکه وی حتی بهنگام صحبت با ما نیز تحت کنترل دیگر افراد فرقه بود.

پدر علیرضا نمازدوست : پسرم این روزها گوشهایم سنگین و چشمهایم کم سو شده است. امیدوارم تا قبل از مرگم بتوانم تو را ببینم. پسرم من بشدت دلتنگ تو هستم و امیدوارم روزی برگردی و بتوانی کنار ما زندگی آرامی داشته باشی. واقعا این چه بلای شومی بود که گریبان تو را گرفت. آنها چگونه تو را در ترکیه فریب داده و به عراق بردند؟

دیروز صبح آقای لطیف نمازدوست برادر علیرضا نمازدوست اسیر در فرقه رجوی در دفتر انجمن نجات استان آذربایجان غربی حضور یافته و با مسئول دفتر به گفتگو پرداخت.

ایشان ضمن محکوم کردن اغتشاشات اخیر و خشونت بی حد و حصری که توسط ارازل و اوباش وابسته به قدرت های غربی و عربی بر مردم کشورمان تحمیل شد، نگرانی خود ر ا از زلزله اخیر و وضعیتی که اعضای اسیر در فرقه رجوی در آلبانی دارند ابراز داشت.

آقای لطیف نمازدوست گفت؛  بدلیل اینکه اعضای اسیر در فرقه رجوی در قرارگاه این گروه در آلبانی در قرنطیه و تحت حفاظت شدید رهبران «مجاهدین» هستند، حتما خسارات زیادی بر آن وارد شده است.

ایشان از اینکه برادرشان در کنار خانواده شان نیست افسوس می خورد. وی می گوید: «مجاهدین» در چیزی که مهارت کافی دارند خشونت ورزی ، ترور و آدم کشی است. وقتی هم برادرم بعد از نزدیک به ۴۰ سال با ما تماس گرفت و صحبت کرد هیچ احساس و عواطف خانوادگی در او ندیدیم. ضمن اینکه وی حتی بهنگام صحبت با ما نیز تحت کنترل دیگر افراد فرقه بود.

برادرم کریم هم که در دانمارک اقامت دارد می گفت؛ پارسال به دیدن او به  آلبانی رفتم. در کمال تعجب دیدم یک نفر دیگر به همراه علیرضا هست که در همه جا با آنها حضور دارد. متاسفانه برای سران «مجاهدین» هیچگونه حریم شخصی اعضا رسمیت ندارد. و با آنها مثل برده رفتار می کنند.

آقای لطیف نمازدوست صحبت هایش را اینگونه ادامه داده و گفتند؛ بعد از صحبت با برادرم به این نتیجه رسیدم که «مجاهدین» انسانها را  از تمامی عواطف و احساسات پاک انسانی و خانوادگی تهی می کنند. اعضای فرقه رجوی از جمله برادرم علیرضا صرفا ابزاری در دست مجاهدین برای پیشبرد اهداف ضد ملی این گروه هستند. علیرضا دیگر آن علیرضای سابق نبود. چرا که هیچ اراده ای بر او حاکم نیست. آنها واقعا با مردم عادی جامعه فرق دارند. آنها به گونه دیگر هستند. آنها افسرده اند. و هیچی از جامعه ایران نمی دانند.

در ادامه نیز مسئول انجمن نجات توضیحاتی پیرامون وضعیت فعلی «مجاهدین» در آلبانی دادند. ایشان گفتند؛ آنها همچنان شب و روزشان را با انواع بیماری و عوارض ناشی از دوران کهولت سن و پیری سر می کنند. سران این فرقه حتی از سوی حامیان عربی شان هم تردد شده اند و هیچ تاثیری بر تحولات سیاسی در ایران ندارند. هر روزی هم که می گذرد شرایط بر آنها سخت تر هم می شود.

ایشان خطاب به آقای لطیف نمازدوست گفتند؛ نگرانی شما از زلزله ای که در آلبانی و در نزدیکی اردوگاه «مجاهدین» به وقوع پیوست کاملا قابل درک است. این نگرانی تمامی خانواده هاست که در زلزله اخیر چه بلایی بر سر فرزندان اسیرشان آمده است.

اخبار منتشر شده توسط خبرگزاری های آلبانی نیز حاکی از خسارات جانی و مالی فراوان به اردوگاه مجاهدین در آلبانی است. ولی سران فرقه رجوی سعی می کنند هیچ خبری در این رابطه به بیرون درز نکند. با توجه به اینکه این اردوگاه بشدت تحت حفاظت قرار دارد و افراد راه فراری ندارند طبعا آمار تلفات نیز بالا خواهد بود.

در پایان این گفتگو آقای لطیف نمازدوست نامه ای از طرف خانواده بویژه پدرشان که در سن پیری است و خودش خطاب به علیرضا نوشته شده است را تقدیم مسئول انجمن نجات کرد تا شاید با رسانه ای کردن نامه علیرضا متوجه آن بشود.

متن نامه خانواده خانواده نمازدوست به فرزند اسیرشان در فرقه رجوی

سلام علیرضا چند وقتی هست که خبری از تو نیست. ما نگران و چشم انتظار تو هستیم. بویژه بعد از زلزله هولناک در آلبانی نگرانی مان بیشتر هم شده است. سران فرقه هیچ خبری از زلزله بیرون نمی دهند.

از سال قبل که با تو تماس داشته ایم دیگر به ما زنگ نزده ای.

باور کن زندانیان بیشتراز شما امکان ارتباط با خانواده هایشان دارند و حتی عزیزانشان می توانند به ملاقات آنها هم بروند. پس ببین در خدمت چه کسانی هستی که به اندازه یک زندانی هم برایت ارزش قائل نیستند.

باید بگویم از تماس آخر که با ما داشته ای، پدر بیش از قبل انتظار تو را می کشد و دائم از ما سوال می کند که علیرضا کی برمی گردد و ما هم جواب قانع کننده ای نداریم که به او بدهیم.

ما از پارسال منتظر تماس تو هستیم تا مجددا با ما تماس بگیری. اما چون نتیجه ای دریافت نکرده ایم اصرار های پدر باعث شد از طرف پدر نامه ای برای تو بنویسیم تا شاید با دیدن این نامه در فضای مجازی البته اگر اجازه دسترسی داشته باشی با ما تماس بگیری.

پسرم این روزها گوشهایم سنگین و چشمهایم کم سو شده است. امیدوارم تا قبل از مرگم بتوانم تو را ببینم. پسرم من بشدت دلتنگ تو هستم و امیدوارم روزی برگردی و بتوانی کنار ما زندگی آرامی داشته باشی. واقعا این چه بلای شومی بود که گریبان تو را گرفت. آنها چگونه تو را در ترکیه فریب داده و به عراق بردند؟

خدا لعنت کند رجوی را که دستان شما را هم به خون جوانان این میهن که از مرزهای کشورمان دفاع می کردند آلوده کرد و از شما یک تروریست ساخت.

به گذشته خودت خوب فکر کن، تمامی جوانی ات بخاطر مشتی وطن فروش از دست رفت. لااقل از این به بعد را دریاب. چی داری که به خاطر آن نتوانی برگردی؟ هم سن و سالهای تو  الان اینجا زندگی دارند. زن و بچه دارند، در کنار خانواده شان به خوشی زندگی می کنند. در مقابل تو چیزی داری؟ مسلما هیچ چیز جز توهمی که رجوی در ذهن شما کاشته است.

پس از فوت مادرت بیش تر از قبل احساس تنهایی می کنم مادرت هم تو را ندید و از دنیا رفت لطفا مرا نیز مانند مادرت در چشم انتظاری نگذار. علیرضا جان من آنچه که باید می گفتم را گفتم فقط این را بدان تو همیشه در قلب من هستی و آخرین آرزویم دیدن توست. پیش ما برگرد.

  • نویسنده : سردبیر
  • منبع خبر : سایت راه نو