اماکنی که برای نگهداری افراد دستگیر شده در قرارگاه اشرف مورد استفاده قرار می گرفت و زندانیان در آنها به شدیدترین وجه مورد شکنجه و آزاد و اذیت روحی و روانی و جسمی قرار میگرفتند بشرح زیر است:
1 – زندان اصلی سازمان
این زندان قلعه ای بود که از مسیر خیابان ۴۰۰ و کمی بالاتر از پمپاژ آب به سمت راست می پیچید. این قلعه هم از قلاع قدیمی ارتش عراق بود که ستاد پرسنلی در آن مستقر بود. لازم بذکر است این محل مدتی برای نگهداری اسرای عملیات مروارید در فروردین سال ۱۳۷۱ که اغلب آنها را نیروهای ۹ بدر و یا کسانی که تحت عنوان «عوامل نفوذی رژیم» همراه با نیروهای ۹ بدر دستگیر شده بودند ، اختصاص داده شده بود.
این قلعه هم ، دارای یک حیاط بزرگ با دیوارهای بلند بود که تماما بر روی آنها سیم های خاردار کشیده شده بود.
در دو سمت این قلعه دو برج بلند نگهبانی قرار داشت. ورودی این قلعه دارای یک درب آهنی بزرگ بود که دارای یک درب کوچک هم در وسط آن تعبیه شده بود که برای تردد خودرو و هم برای تردد پرسنل زندان بود.
این محل به نگهداری ناراضیان سازمان که سطح تشکیلاتی بالایی داشتند اختصاص داده شده بود. این زندان مخوف ترین زندان در سازمان بود که هر روز صدای شکنجه و زجه و ناله نفرات زندانی در سلول ها به گوشمان میرسید. اطراف این محل تا فاصله زیادی خالی از استقرار نیرو بوده و ممنوع التردد بود.
اتاقهای این محل به دخمه های کوچکی تبدیل شده بودند که در هرکدام یک نفر نگهداری میشد. البته ساختمان این محل هم به مانند بقیه جاها خیلی زود گسترش یافت و در ضلع شرقی این ساختمان نیز تعدادی سلولهای جمعی و انفرادی به ساختمان اصلی اضافه شد.
محوطه بیرونی این قلعه کاملا باز بود و هیچ ساختمانی وجود نداشت. در روبروی این قلعه و آنطرف خیابان مجموعه بنگالهایی وجود داشت که برای استقرار پرسنل زندان و شکنجه گران و مدیریت آن بود.
امتداد خیابانی که این قلعه در آن واقع بود به محل مرکز ۱۲ ( معروف به سوله سوخته ) که در آن سالها در آن محل قرار داشت، منتهی میشد.
بعدا محل استقرار مرکز ۱۲ به نزدیکی قلعه محمود قائمشهر که فوقا توضیح دادم منتقل گردید.
بعد از اتمام این پروژه ، سازمان بلافاصله محل این زندان را مجددا تبدیل به یک ساختمان معمولی و اداری نمود و تمامی آثار زندان و سلولهایی که بعدا به آن اضافه کرده بود را با لودر و بولدوزر تخریب نمود. این ساختمان مدتی را هم به ستاد اطلاعات واگذار گردید و بعنوان آسایشگاه از آن استفاده میشد.
بعد از اشغال عراق و بازگشت نیروها به اشرف نیز، این ساختمان برای مدتی به محل استقرار دفتر کار و ستاد خانم صدیقه حسینی (فرمانده وقت دو ارتش سوم و یازدهم و مسئول اول سازمان ) در قرارگاه علوی اختصاص داده شد و مجموعه بنگالهای آن نیز به کلاسهای درس تبدیل گردید که در قسمت پشت آن نیز محل استقرار ارتش سوم بود و من هر روز بواسطه کارم به این محل تردد میکردم و هر روز از مسیری که روزی بعنوان زندان مورد استفاده قرار میگرفت و حال تخریب شده بود میگذشتم که آثار تخریب زندانها همچنان در این محل باقی بود.
۲ – محلی معروف به «PG11»
این محل در مسیر جاده مدرسه رسته ها که توسط یک جاده فرعی از خیابان ۱۰۰ منشعب میشود، قرار دارد. این محل برای اولین بار مرکز پشتیبانی مرکز ۱۱ بود که تحت نام «PG11» شناخته شده بود. این ساختمان تا مدتها بود که خالی بود و استفاده ای از آن نمی شد. این محل سرپل انتقال نفرات دستگیر شده به محل های دیگر بود. یعنی افراد پس از دستگیری به این محل آورده شده و توسط نیروهای امنیتی از جمله میر حسین موسوی نیاسیگاری (فاضل)، بیژن مشفق نیا، حسن نظام الملکی و …. تحت برخورد قرار میگرفت که هدف از اینکار وارد کردن شوک اولیه و ایجاد وحشت در فرد دستگیر شده بود. که همزمان با آن افراد شکنجه گر از ستاد پرسنلی مثل نریمان (حسن عزتی) ، مختار ( بهرام جنت صادقی) مجید عالمیان و …. مورد شتم و ضرب قرارگرفته و به دستبند زده و چشم بسته به محل بعدی انتقال داده میشد.
۳ – یک ساختمان متروکه در خیابان ۱۰۰
در خیابان ۱۰۰ بعد از جاده فرعی مدرسه رسته ها یک ساختمان متروکه قرار داشت که محل نگهداری تعدادی از دستگیر شده گان بود. بعد از سقوط صدام از این محل برای دیدار خانواده ها با اعضای فرقه و یا برای برخی تماس های تلفنی اعضا با خارج مورد استفاده قرارمیگرفت.
۴ – مجموعه A
این مجموعه قسمتی از مجموعه بزرگ اسکان بود . مجموعه اسکان به محل زندگی زوج های مجاهدین اطلاق میشد این مجموعه بزرگ بعد از آمدن رجوی به عراق و تمرکز کامل نیروهای سازمان در قرارگاه اشرف ساخته شد. هر واحد این مجموعه دارای سه اتاق و یک آشپزخانه بود که هر اتاق آن برای یک زوج در نظر گرفته میشد که روزهای تعطیلی آخر هفته به این محل می آمدند. چند واحد که در کنار هم ساخته شده بودند بعنوان یک مجموعه و با حروف انگلیسی و بنام مجموعه A و یا B و الی آخر نامگذاری شده بودند. این مجموعه بزرگ در طول سیاج ضلع شرق گسترش یافته بود ولی بعد از طلاق های اجباری سال ۱۳۶۸ به بعد دیگر وجود چنین مجموعه ای ضرورتی نداشت و عملا به محله ای متروکه تبدیل شد. سازمان بخش هایی از این مجموعه را دیوارکشی نمود تا از آن بعنوان زندان استفاده کند. هیچکس حق تردد به این اماکن را نداشت
۵ – مجموعه G
این مجموعه در انتهای ضلع شرق بسمت شمال قرارگاه واقع بود. بعد از عملیات مروارید و بحران کویت تعدادی از خانواده ها که اعلام جدایی کرده بودند در این محل نگهداری میشدند. این مجموعه دارای دیوارهای بلند و کاملا حصارکشی شده بود. که بسته به نیاز سازمان بعنوان انبار ستادها مورد استفاده قرار میگرفت. که بعدا با تکمیل آن و ایجاد برج های نگهبانی تبدیل به یک زندان کامل گردید. در سالهای بعد از سقوط صدام سازمان از این زندان برای نگهداری موقت کسانی که قصد جدایی از سازمان را داشتند استفاده میکرد.
سازمان از کسانیکه در این محل نگهداری میشدند قبل از تحویل آنها به نیروهای آمریکائی متنی را به امضاء آنها میرساند مبنی بر اینکه من تا زمانیکه تحویل کمپ آمریکائیان داده شوم در هتل مجاهدین و با بهترین امکانات رفاهی اقامت داشتم که منظورشان همین زندان با محیط کثیف آن بود.
6– زندان معروف به «قلعه محمود قائم شهر»
محمود قائم شهر یکی از فرماندهان تیپ های رزمی در سالهای بعد از 1365 در قرارگاه اشرف بود. زمانی تیپ وی در این قلعه مستقر بوده که این قلعه هم به نام وی معروف شد. این قلعه که جزء ۴ قلاع معروف و قدیمی ارتش عراق در قرارگاه اشرف بود در جریان دستگیرهای سال ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ تبدیل به زندان شد و بخش غربی آن نیز ساختمان سازی جدید با طرح زندان و سلول های یک متر در یک متر ساخته شد. این قلعه قبل از اینکه تبدیل به زندان شود مدتی را به استقرار زنان و سپس بعنوان مقر نیروهای پذیرشی استفاده میشد.
بعد از اتمام پروژه زندان هنوز آثار سلولهای ساخته شده در این محل باقی بود. که بعدا به محل استقرار سیستم حفاظت – ترددات ارتش (معروف به ح ت) اختصاص یافت. همچنانکه قبلا هم گفتم سازمان بتعدا دستور تخریب کامل سلولهای ساخته شده را داد تا هیچ آثاری از آن باقی نماند.
بعد از اتمام این پروژه و انبوهی زد و بند و شکنجه و گرفتن انواع و اقسام اعترافات با امضا واثر انگشت زندانیان، حال آنها را گروه گروه و با همان ترکیبی که در زندان نگه داشته بودند نزد رجوی می بردند تا او با سناریوهای مختلف و از پیش تعیین شده دل افراد زندانی را بدست آورد و خود را در این قضایا بی گناه جلوه دهد. وی در نشستهایی که برای آنها میگذاشت اعضای شورای رهبری را مقصر جلوه میداد که بدون اطلاع او دست به چنین کاری زده اند و بدین ترتیب از اعضای زندانی میخواست که این موضوع را فراموش کرده و مجددا به همان مواضع تشکیلاتی قبلی شان در سازمان برگشته و خدمت کنند و در این میان کسی نبود به رجوی بگوید مگر تو این افراد را به جرم نفوذی بودن در تشکیلات مجاهدین زندانی نکرده بودی ؟ حال چی شده است که باز یک شبه آنها مجددا مجاهد شده و توانستند در همان مواضع قبلی خودشان در تشکیلات مجاهدین کار کنند. ؟
رجوی با اجرای این پروژه خیلی خوب توانسته بود به معترضین بفهماند هرکسی که اعتراض کند با مشت آهنین او و سازمانش طرف است.
بدین ترتیب رجوی توانست برای اولین بار با شدت هر چه تمام تر اعمال قدرت کرده و جلوی بسیاری از ریزشها را بگیرد . ولی بد رفتاری و سرکوب عریان نیروهای معترض چیزی نبود که در یک نقطه متوقف شود و همیشه این چماق سرکوب بالای سر نیروها وجود داشت.
تمامی ابزارهای مجاب سازی فکری و فیزیکی اعضای فرقه در قرارگاه اشرف اعم از زندان و شکنجه و استفاده از زور و اجبار بشرحی که در قسمت های قبلی هم توضیح دادم ناشی از خودکامگی رهبری این فرقه یعنی رجوی بود و تمامی ابزارهای کنترلی موجود در قرارگاه اشرف از جمله زندان و شکنجه نیز دقیقا در راستای تحقق ایده های او شکل گرفته بود. در تشکیلات مجاهدین انتقاد تنها در بین اعضای سازمان و تا زمانیکه در رابطه با یکدیگر باشد پذیرفته میشد و هرگز انتقادی رو به رهبر وجود نداشت و تشکیلات کاری کرده بود که حتی فکر کردن به آن نیز جرم محسوب شود و اعضای فرقه باید گزارش آنرا نوشته و به تشکیلات میدادند و منتظر عواقب سخت و تنبیهاتی که در این رابطه در نظر گرفته میشود نیز میبودند.
امروزه فرقه ها بعنوان یک تهدید جدی و شاید غیر محسوس بدلیل داشتن روابط پیچیده و خطرناک که روح و روان انسانها را هدف قرار میدهنددر هر جامعه ای محسوب میشوند و مقولاتی مثل باورهای دینی و افکار ایده آلیستی بهترین بستر جذب نیرو برای چنین فرقه هایی در تمامی جوامع بشری محسوب میشوند.
بنابراین باید مردم را در قبال خطراتی که از طرف فرقه ها و بویژه فرقه مجاهدین متوجه جوانان و طبقه روشنفکر و تحصیل کرده جامعه ما وجود دارد آگاه کرد و حتی موضوع فرقه ها را باید بعنوان واحد های درسی به مدارس و دانشگاهها بُرد و بصورت یک کار زیربنایی کل جامعه را در مقابل این خطر واکسینه کرد.
باید مناسبات فرقه ای و قانونمندیهای حاکم بر آنها را بطور عام و مجاهدین را بطور خاص به نسل جوان کشور آموزش داد و آنها را هر چه بیشتر و بیشتر با این تهدیدات آشنا ساخت چرا که پیشگیری، بمراتب هزینه کمتری از درمان را در بر خواهد داشت.
پایان.
- منبع خبر : سایت راه نو
Tuesday, 29 April , 2025