کارکرد ایدئولوژی رجوی این است که میتواند انسانهای بیگناه  را در راستای اهداف قدرت طلبی خود  تباه سازد.  عده ای را تحت عنوان عملیات در جبهه های مرگ به کشتن دهد،  عده ای را بعنوان مزدور و خائن به زندان و شکنجه گاه بفرستد. به عده ای تجاوز جنسی کند و عده ای را هم بعنوان شکنجه گر و بازجو تربیت کند و الباقی را در گورستانی به نام آلبانی گردهم آورد.

نام: اسدالله

نام خانوادگی: مثنی

شغل: شکنجه گر 

کارکرد ایدئولوژی رجوی که  این است که میتواند انسانهای بیگناه  را در راستای اهداف قدرت طلبی خود  تباه سازد.  عده ای را تحت عنوان عملیات در جبهه های مرگ به کشتن دهد،  عده ای را بعنوان مزدور و خائن به زندان و شکنجه گاه بفرستد. به عده ای تجاوز جنسی کند و عده ای را هم بعنوان شکنجه گر و بازجو تربیت کند و الباقی را در گورستانی به نام آلبانی گردهم آورد.

در اینجا می خواهم سوابق فردی را بررسی کنیم که از زمان پیوستنش به مجاهدین در مسیری قرار می گیرد که نهایتا در سایه ایدئولوژی رجوی به یک شکنجه گر بی رحم و شقی تبدیل می گردد.

لازم به توضیح است که سازمان در چندین مرحله و به بهانه های مختلف سعی کرد با بزک کردن چهره کریه این شکنجه گر و آوردن وی به برنامه تلویزیونی این گروه در «سیمای آزادی» ، باصطلاح از وی اعاده حیثیت کرده و سابقه شکنجه گری او را ذهن مخاطبین خود پاک کند.

براساس گفته تعدادی از جداشده ها در آلبانی، وی علاوه بر جداشده ها و تعدادی از  ایرانیان خارج کشور مورد تنفر آن تعدادی از اعضای فعلی خود سازمان نیز که  از سوابق ننگین این جنایتکار اطلاع دارند، است. بنحویکه در جمع خود مجاهدین نیز احساس تنهایی می کند.

اسدالله مثنی  متولد تهران و  از دانشجویان دوران قبل از انقلاب بود. وی در اواخر سال ۱۳۵۸توسط تعدادی از دوستانش با سازمان آشنا می گردد و بدلیل جو سیاسی خانواده و همچنین سر سپردگی مفرط و اطاعت کور کورانه اش از سازمان بسرعت مسیر رشد را طی میکند. بنا به گفته خودش با تعدادی از مسئولین امروزی سازمان  از جمله ژیلا دیهیم و مهدی براعی با نام مستعار احمد واقف و تعدادی دیگر در خانه های تیمی فعالیت مشترک داشته اند.  همچنین وی در بسیاری از ملاقات های شخص رجوی در سمت پیش خدمت و یا گارد حفاظتی شرکت داشته است. وی در سال ۱۳۶۰ در تیم های عملیات شهری سازمان داده شده و در چند رشته عملیات نیز شرکت داشت  و پس از ۳۰ خرداد ۶۰ به کردستان اعزام گردید. در آنجا نیز مدتی نقش پشتیبانی و پس از آن در گردان های عملیاتی برای خرابکاری در داخل کشور و کشتار مردم بی گناه سازماندهی گردید. نامبرده برای مدت کوتاهی نیز به فرانسه اعزام و بعد از آن مجددا به عراق آمده و در بخش اطلاعات و مدتی در نقش افسر عملیات فعالیت داشته است.

کار اسداله مثنی در ستاد اطلاعات مجاهدین پاسحگویی به درخواست های اطلاعاتی لشگرهای عراقی در مناطق هم مرز با ایران بود. وی در ملاقات های نوبه ای خود با فرماندهان این لشگرها اطلاعات درخواستی آنان را تحویل میداد.

وی بهمراه  جلال منتظمی معروف به کاک جعفر و حسین ادیب تحت فرماندهی مهری حاجی نژاد با امرای ارتش عراق از جمله ژنرال ماهر عبدالرشید و لواء کریم محمد ناصر و فرمانده فیلق ۴ در جنوب و فیلق ۲ در جلولا و فیلق ۵ در بصره جهت هماهنگی برای جمع آوری اطلاعات و طراحی و اجرای عملیات که تماما توسط نیروهای مرزی ارتش بعث پشتیبانی میشدند، ارتباطات نزدیکی داشته است.

اسدالله مثنی همچنین در سال ۱۳۷۳ که حدود ۴۰۰ تن از اعضای سازمان تحت اتهام دروغین «نفوذی» و با هدف ممانعت از خروج کسانی که خواهان جدایی از سازمان بودند، و به زندان های مخوف سازمان برده شده بودند،  از سربازجوها و شکنجه گران اصلی این زندان ها بود.  نام وی در کنار شکنجه گران مجاهدین از جمله؛ سیدالسادات دربندی (عادل شکنجه گر) و مجید عالمیان و نقی اروانی – محمدرضا محدث و . . . همچنان در اذهان صدها عضو شکنجه شده  بعنوان کابوس عمل میکند.

سازمان عفو بین الملل در سال ۲۰۰۵ در گزارشی تحت عنوان «خروج ممنوع» که نام پروژه مجاهدین در دورن تشکیلات بود از زندانی شدن ، شکنجه و کشتن اعضای مجاهدین بدست شکنجه گران  این سازمان خبر داد.

اسدلله مثنی که شکنجه گری بی رحم  بود نقش آفرینی های فراوانی در عرصه های دیگر نیز داشت. وی مدتی را نیز در موضع اطلاعات نیروهای جدیدالورود در قرارگاه اشرف قرار داشته و کسانی که خواهان جدایی می شدند ، آنان را تحت شکنجه مجبور به اعتراض نموده  و از آنها کتبا و یا توسط فیلمبرداری  اعتراف می گرفت تا بگویند بله ما  نفوذی اطلاعات ایران و یا معتاد یا دزد و خرابکار هستیم،  تا اگر فردا از سازمان بیرون رفتنند نتوانند علیه این گروه فعالیت کرده و یا  حرفی بزنند.

  • نویسنده : سعید پارسا
  • منبع خبر : سایت راه نو