الان همه آنهایی که ادعای اپوزیسیون بودن دارند بویژه مجاهدین، روزه سکوت گرفته اند و جرات انتقاد به رضا پهلوی را ندارند و یا نمی توانند سفر وی به اسرائیل را محکوم کنند چونکه خودشان قبل تر از وی از گند و کثافت اسرائیل سر کشیده اند. اما همیشه آن را پنهان کره اند.

انکار یا پنهان اسرائیل از سوی اپوزیسیون: این روزها رسانه‌های ضدانقلاب دارند با آب و تاب سفر رضا پهلوی به اسرائیل را پوشش می‌دهند. واقعیت آن است که این سفر هرچند یک اقدام بی‌سابقه بود، اما بیش از آن‌که برای او سود داشته باشد به زیانش است. چهل و چند سال است که جمهوری اسلامی برپاست و گروه‌های مختلف ضد انقلاب، از تروریست‌های مجاهدین خلق و کومله و دموکرات گرفته تا طیف‌های مختلف سلطنت‌طلبان و جمهوری‌خواهان و سوسیالیست‌ها بر علیهش فعال هستند. اینها در تمام این چهار دهه با وجود تفاوت نظر و مشی عملیشان در یک خط قرمز مشترک بودند و آن اسرائیل است. نه اینکه با اسرائیل پیوند یا به آن تمایل داشته باشند، نه، بلکه همیشه آن را پنهان یا انکار کرده‌اند.

(الان هم همه آنهایی که ادعای اپوزیسیون بودن دارند بویژه مجاهدین، روزه سکوت گرفته اند و جرات انتقاد به رضا پهلوی را ندارند و یا نمی توانند سفر وی به اسرائیل را محکوم کنند چونکه خودشان قبل تر از وی از گند و کثافت اسرائیل سر کشیده اند. اما همیشه آن را پنهان کره اند.)

ارتباط با صهیونیست‌ها یک امتیاز بزرگ منفی: آخرین موردش همین سال گذشته بود که وقتی وزارت اطلاعات اعلام کرد برخی تیم‌های کومله با هدایت موساد مشغول عملیات در ایران هستند، که کومله آن را تکذیب کرد. اطلاعات ایران درست بود، اما ننگ همکاری با اسرائیل آنقدر سنگین است که حتی کومله هم حاضر به اعلامش نیست. سال‌ها پس از اولین افشاگری مجاهدین راجع به برنامه هسته‌ای ایران در سال ۸۱ مشخص شد اطلاعات این افشاگری توسط موساد کسب شده و برای افشایش سراغ همین رضا پهلوی رفتند و پس از عدم موافقتش گزینه بعدی مجاهدین بوده‌اند که پذیرفتند.

البته ارتباط مجاهدین با اسرائیل هم بیش از اینهاست. (شرکت در پروژهای جمع آوری اطلاعات و یا همکاری با اسرائیل در کشتن دانشمندان هسته یی ایران).  اما هنوز که هنوز است و حاضر نیستند آن را علنی کنند. چرا؟ چون می‌دانند در نگاه ایرانیان اسرائیل یعنی نماد دشمنی با مردم ایران که آرزویش شخم زدن ایران است و کوچک‌ترین انتساب به آن یک پوئن بزرگ منفی محسوب می‌شود.

چیزی که فرزند شاه از درک آن عاجز است: تازه این‌ها مربوط به چهار دهه اخیر است. اسرائیل سال ۱۳۲۷ شمسی تشکیل شد، یک سال بعد ایران اسرائیل را شناسایی موقت کرد. در سال‌های بعد روابط غیررسمی ایران و اسرائیل بسیار گسترده شد، نمایندگان سیاسی در پایتخت‌ها مستقر شدند و رفت و آمد هنرمندان و دانشجویان برقرار شد. روابط اطلاعاتی موساد و ساواک در حیطه‌های مختلف منطقه‌ای توسعه یافت. ارتش اسرائیل و ارتش ایران در سطوح عالی با هم در تعامل قرار گرفتند. اما مسئولین ایران هیچگاه جرات نکردند این رابطه را علمی و رسمی و به آن افتخار کنند. مسئولین اطلاعاتی و سیاسی عالی رتبه اسرائیلی به ایران آمده و با شاه هم دیدار می‌کردند، اما نه سفر و نه دیدارشان خبری نمی‌شد. شاه می‌دانست در حالی که احساسات ضداسرائیلی در کشورهای مسلمان و مردم ایران در اوج است ارتباط و حتی نزدیکی با اسرائیلی یک پوئن منفی بزرگ است، چیزی که فرزندش از درک آن عاجز است.

نویسنده:  امین فرج‌اللهی، پژوهشگر و برنامه‌ساز در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی