این دلقکان متوهم و مفلوک اگر زنده باشند چند سالی بیشتر عمر نخواهند کرد و آنچه در سالیان گذشته از آنها باقی مانده جز مزدوری و خدمت به بیگانگان بیش نبوده و آنقدر سند و مدرک هست که حتی نیاز به دادگاهی کردن و اثبات جرم را هم منتفی می کند.

با توجه به اینکه شما ۳۷ سال پیش دیپلم گرفتید و از آن زمان تا به اکنون تماما در حصارهای قرارگاههای مجاهدین در اشرف و آلبانی بودید، و مثل زندانی ها هیچ ارتباطی با دنیای بیرون نداشتید آیا منطقی نیست که فکر کنیم این مطلب را شما ننوشته اید؟

توضیح: عثمان محمدزاده یکی از اهالی شریف شهرستان بوکان است. آنچه که ذیلا آورده می شود مطلبی است که از سوی ایشان خطاب به آقای عبدالرحمان گورکی به هیات تحریریه سایت راه نو ارسال گردیده است.

ایشان از سردبیر سایت راه نو خواسته اند به رسم امانت داری ی رسانه ای آنرا در اولین فرصت در معرض دید مخاطبان بویژه اهالی شهرستان بوکان در فضای مجازی قرار دهیم تا مشخص شود آنچه که در مورد آقای عبدالرحمان گورکی پیرمرد ۶۰ ساله  بوکانی که ۳۷ سال پیش به فرقه رجوی پیوست و هم اکنون در آلبانی در اردوگاه این گروه بسر می برد چقدر واقعیت دارد؟ ما می خواهیم  از ایشان بعنوان یک کُرد بوکانی در صورتی که بتواند خود را از اتهامات وارده تبرئه کند اعاده حیثیت شود.

سایت راه نو ضمن درج مطالب آقای عثمان محمدزاده این آمادگی را نیز دارد تا پاسخ های آقای عبدالرحمان گورکی در مورد تک تک  اتهاماتی که به ایشان در مطلب  مورخه اول بهمن ۹۹ دراین سایت زده شده  را درج کند تا فرصتی برابر به ایشان در دفاع از خودشان داده باشد.

اما مطلب آقای عثمان محمدزاده:

در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ مطلبی تحت عنوان «نگاهی به معنا و مفهوم اقدامات توطئه‌گرانه اخیر رژیم آخوندی علیه مجاهدین در آلبانی» که در زیر آن نام آقای عبدالرحمان گورکی بعنوان نویسنده مطلب درج شده بود در سایت ایران افشاگر  وابسته به مجاهدین را خواندم.

Text Box:

بنظر میرسد این نوشته پاسخی باشد به دو مطلب در ارتباط با ایشان تحت عناوین «عبدالرحمان گورکی صفابخش کیست؟» به تاریخ اول بهمن ۱۳۹۹ و نامه آقای عبدالله گورکی برادر رحمان گورکی خطاب به ایشان  در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ که در پایگاه خبری – تحلیلی سایت راه نو و همچنین سایر رسانه ها درج گردیده است.

Text Box:

بنابراین آقای عبدالرحمن گورکی را خطاب قرار داده و از ایشان می پرسم:

بنده هرچه مطلب شما  را بالا و پائین کردم پاسخ درخور و قابل توجی در مقابل اتهاماتی که به شما زده شده است نیافتم. حتی اینکه  پاسخ شما به کدام مطلب و در کدام سایت و با چه عنوان و محتوایی است. اگر بنده آن مطالب را مطالعه نکرده بودم هرگز متوجه اصل موضوع از میان انبوه کلمات گنگ و مبهم شما نمی شدم . این شکلی می خواهید شفاف سازی کنید؟ حداقل به مخاطبانتان لینک مطالب درج شده را بدهید تا آنها را هم بخوانند و سپس قضاوت کنند. اما سوالات بنده:

چرا در مقابل اتهامات وارده مبنی بر مزدوری تان به صدام و شغلی که در «مجاهدین» داشتید سکوت پیشه کرده و صرفا به حاشیه راندید؟؟!!

چرا بجای درگیر کردن خودتان در مسائل فرعی، روشنگری نمی کنید تا دست کسانی که  اتهامات جاسوسی و آدم کشی را به شما می زنند رو شود؟

آیا بهتر نیست برای رفع هرگونه شبهه شما خودتان سوابق ۳۷ سال حضورتان در مجاهدین و  مسئولیت هایی که در عراق داشتید را تک به تک بیان کنید؟  تا مشخص شود که شما هیچگونه فعالیتی علیه مردم نداشتید و هیچ اطلاعاتی از نظامیان ایران که در حال جنگ با نیروهای صدام حسین بودند به دستگاههای اطلاعاتی این کشور ندادید؟ تا لااقل ننگ همشهری هایتان در شهر بوکان نشوید؟

بسنده کردن به یک حرف کلی تحت عنوان «مبارزه» صرفا عوامفریبی است.

چی شد از میان این همه اتهام های وحشتناک که شما را به قتل و آدم کشی و خیانت و جاسوسی متهم می کند تنها به این چسبیده اید که کلمه «صفابخش» در فامیلی شما نیست؟ و اینکه چرا  شما را کودکی ۶۰ – ۷۰ ساله در اشرف ۳ خوانده اند؟ پس بقیه اتهامات چی می شود؟

حال می خواهم کمی آن اتهامات را مرور کنیم و پاسخ شما را بشنویم و بخوانیم. امیدوارم پاسخی مناسب و منطقی و نه فحش و ناسزا حداقل در خور توجه همشهریان خود داشته باشید.

۱ – گفته شده است شما متولد ۱۳۳۹ هستید ولی شناسنامه تان ۱۳۴۰ است آیا درسته؟

۲- سطح سواد شما چقدر است. آیا همچنانکه در آن مقاله نوشته شده شما صرفا یک دیپلمه هستید؟ یعنی تحصیلات دانشگاهی ندارید؟

با توجه به اینکه شما ۳۷ سال پیش دیپلم گرفتید و از آن زمان تا به اکنون تماما در حصارهای قرارگاههای مجاهدین در اشرف و آلبانی بودید، و مثل زندانی ها هیچ ارتباطی با دنیای بیرون نداشتید آیا منطقی نیست که فکر کنیم این مطلب را شما ننوشته اید؟

۳ – نوشته شده شما درسال ۱۳۶۲ از کشور خارج و به عراق رفته و به مجاهدین پیویستید. یعنی اکنون ۳۷ سال است که در عراق و آلبانی در اردوگاههای مجاهدین بسر می برید؟ طی این مدت و مشخصا در زمان حضور صدام حسین در عراق به چه کار و مسئولیت هایی مشغول بودید؟

۴ – از دیگر اتهامات شما این است که شما در تعدادی از عملیات سازمان همراه با نیروهای عراقی در مناطق مرزی شرکت داشتید. یعنی شما دقیقا به چه کسانی شلیک کرده و کشتید؟ آیا کسانی را که شما کشتید همان سربازان و نظامیانی نبودند که در مرزها از کشورشان در مقابل هجوم صدام دفاع می کردند؟ چرا؟

 5 – آیا شما قبل از اینکه به مجاهدین بپیوندید کسی را با گلوله کشته بودید؟ یا آدم کشی بدون  اینکه طرف مقابل تان بشناسید اولین تجربه تان در تشکیلات مجاهدین بود؟ آیا شما برای همین به مجاهدین پیوستید که برای صدام آدم بکشید؟

۶ – گفته شده شما چندین سال در ستاد اطلاعات مجاهدین مشغول بکار بودید یعنی در آنجا چکار می کردید و به چه خدمتاتی  در حق مردم ایران مشغول بودید؟!

۷ – از دیگر اتهامات شما تخصص تان در شنود بی سیمی است. این تخصص را از کجا بدست آوردید آیا این درست است که شما تحت آموزش های افسران ارتش عراقی بودید؟ و چرا؟

۸ – شما چرا مکالمات نظامیان ایرانیانی که در جبهه های جنگ علیه ارتش عراق می جنگیدند را شنود می کردید؟ آیا صرفا برای تفریح بود یا نه مطابق آنچه که گفته شده شما با اینکار اطلاعات نظامیان ایرانی را برای حمله به ارتش عراق می دادید. واقعا چرا؟ هر جا که فکر می کنید اغراق شده و یا غلط است  از خودتان دفاع کنید و درستش را شما بنویسید.

۹ – گفته شده در  تابستان سال ۱۳۷۱ یا ۱۳۷۲ زمانیکه بین احزاب کُرد عراقی بر سر نحوه اداره کردستان و سرزمین هایی که در اختیارشان بود اختلافاتی پدیدار گشت و نهایتا کار به درگیریهای نظامی کشید، شما مسئول شنود بی سیمی مکالمات هر دو طرف در قلعه جنب ستاد فرماندهی بودید و اخبار و اطلاعات کسب شده را از طریق نماینده سازمان بدست نظامیان عراقی می رساندید. آیا این هم جزئی از مبارزه شما بود؟!

۱۰- با توجه به اینکه به زبان کُردی مسلط  بودید نقش اساسی را در شنود بی سیمی ایفا می کردید. نوشته شده با رصد روزانه و با کشف پیام های کددار دو حزب کُرد عراقی  اطلاعات بدست آمده را از طریق سیستم روابط عمومی سازمان (عباس داوری و مهدی ابریشمچی) به دولت عراق تحویل می دادید؟ آیا غیر این بود؟

۱۱ – در مطلبی که به اسم شما در سایت ایران افشاگر آمده از قول شما نوشته شده است:

« مایل هستم به عنوان یک کرد سوال کنم، در حالی که بنیانگذار این رژیم ضدمردمی،‌ . . . از ابتدا علیه ما کردها فتوای جهاد صاد کرده و تاکنون دهها هزار تن از ما کردها به دست سپاه پاسدارانش به قتل رسیده‌اند چگونه است بازماندگان جنایتکار این رژیم دم از مهر و محبت خانوادگی می‌زنند؟! . . . »

این ادعا در حالی است که یکی از اتهامات شما شرکت در عملیات موسوم به «مروارید» ، کُردکشی «مجاهدین» در خاک عراق در بهار سال ۱۳۷۰ که با استقرار در قالب یک تیم شنود بی سیمی در مقر سپاه دوم عراق در استان دیالی بوده است.

گفته شده شما با کسب اطلاعات از شنود بی سیمی به نیابت از ارتش عراق افراد زیادی از  احزاب و گروههای کردی و همچنین مردم عادی این منطقه را به کشتن دادید.

شما که ادعا داریدیک کُرد هستید چگونه در چنین جنایتی شریک شدید ؟  و با چه رویی جمله بالایی را نوشتید؟

یادداشت کوتاه سردبیر:

پاسخ های بی سر و ته، غیر مرتبط و کلیشه ای قلم به مزدان ، نقطه مشترک تمامی یاوه گویی های سینه چاکان رجوی در تشکیلات مجاهدین بر علیه منتقدین این فرقه است.

رجوی با تمام توان تشکیلاتی و رسانه اش به عمد مخالفان خود را به همکاری با وزارت اطلاعات متهم می کند تا ذهن مخاطبان و افکار عمومی را از وطن فروشی ها و جنایت هایی که به نفع بیگانگان و در نوک آن صدام حسین انجام داده اند، منحرف سازند.

سران فرقه با وقاحت و پروریی تمام  پاچه کسانی را می گیرند و متهم به همکاری با وزارت اطلاعات ایران می کنند که حداقل نصف بیشتر عمرشان را در خدمت همین سران پفیوز و بی مقدار مجاهدین گذرانده و در جنایات آنها بر علیه مردم شان شریک بودند. حال که به خود آمده  از این جانیان وقیح تبری جسته اند و می خواهند ماهیت واقعی این جانیان وحشی و درنده خو را در مقابل مردم ایران و جهانیان برملا کنند  باید هزاران مارک از این فرقه بخورند.

همین بس که این دلقکان متوهم و مفلوک اگر زنده باشند چند سالی بیشتر عمر نخواهند کرد و آنچه در سالیان گذشته از آنها باقی مانده جز مزدوری و خدمت به بیگانگان بیش نبوده و آنقدر سند و مدرک هست که حتی نیاز به دادگاهی کردن و اثبات جرم را هم منتفی می کند.

بنابراین از همین حالا باید سران این فرقه  را مردگانی در جمیع جهات به حساب آورد.

  • نویسنده : سردبیر
  • منبع خبر : سایت راه نو