سالهاست که رجوی به بیماری مزمن خیالبافی بجای دیدن واقعیت ها دچار شده است.
وضعیت این روزهای مجاهدین در آلبانی نیز موید همین روانپریشی سران فرقه رجوی است که آنها را در طول سالیان گذشته علیرغم تقلاهای گسترده از یک گروه سیاسی به یک فرقه سیاسی – مذهی تنزل درجه داده است.
استراتژی مجاهدین همواره بر روی عواملی خارج از حیطه کنترل و توانمندیهای رهبران این گروه سوار بوده و طی طریق کرده است.
پیام شماره ۱۴ منتسب به مسعود رجوی نشاندهنده سردرگمی این کوتوله ابله در دنیای پیچیده سیاست است. او نه توان تحلیل دارد و نه قدرت تبیین. تنها سهم او از سیاست، خیالپردازی در قالب توده ابری به نام «آلترناتیو» است.
اردوگاه آلبانی که به بزرگترین خانه سالمندان جهان معروف شده است تنها محصول عینی و ملموس از استراتژی رجوی در بیش از ۴ دهه گذشته است. آرمان شهری که از اردوگاه اشرف در خاک عراق شروع و به اردوگاه اشرف در خاک آلبانی ختم گردید.
حال سوال این است آیا با این گذشته تاریک و سیاهی که همین رجوی برای تشکیلات مجاهدین رقم زده است، جایی برای حرف زدن مجدد او و دادن چنین پیام هایی در دنیای سیاست امروزی باقی می گذارد؟
محتوای پیام اخیر رجوی مثل گذشته صرفا بیان حرفهای تعدادی از دولت مردان آمریکایی است که وی علاقه مند به شنیدن آنهاست.
مطمئنا بازنشر حرفهای استیون منوچین وزیر خزانه داری، مایک پمپئو وزیر امور خارجه و جان بولتون مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا و مرد محبوب رجوی نشاندهند این است که این وامانده تنها به جنگی دل بسته است که ممکن است توسط آمریکا علیه ایران آغاز گردد.
در هر شرایطی مطالب ضدانسانی و ضدایرانی نئوکان ها مثل جان بولتون بعنوان مبنا و پایه «دمکراسی» !!! زینت بخش پیام های رجوی است تا با نشخوار آن به سالمندان این گروه در آلبانی روحیه بدهد.
یادآوری این نکته نیز مهم است که چنین حساب و کتابی توسط رجوی یعنی تکیه بر جناح جنگ طلب آمریکا در گذشته نیز سابقه داشته است.
رجوی در پنجم فروردین ۱۳۸۶ در پیامی از «تدبیر خود به دست شراب دو ساله پس از چهل سال»؟ صحبت کرده بود و در آن مقطع سوال این بود که طی دو سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ که رجوی اینقدر روی آن حساب باز کرده و دل در گرو آن دارد؟
بعدا مشخص شد که در آن مقطع نیز تحلیل خیالپردازانه رجوی این بود که همه چیز باید تا پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش که دو سال به اتمام آن باقی مانده است تعیین تکلیف شود و از نیروها میخواست تا آن مقطع در کنار سازمان بمانند.
اما اکنون بیشترین گزیدگی و نگرانی رجوی در پیام اخیرش، که خود به آن اقرار می کند تحلیل رهبران ایران از وضعیت موجود است. یعنی اینکه «آمریکا سر جنگ ندارد» و نمی خواهد وارد جنک با ایران شود. چیزی که به مزاق رجوی اصلا خوش نمی آید.
رجوی در پایان پیامش بدون هیچ گونه نتیجه گیری و دادن رهنمود خطی، این این سوال را مطرح می کند: « آیا رژیم میتواند وضعیت انفجاری جامعه و قیامهای در تقدیر را تا سرفصل انتخابات آمریکا که رژیم به آن چشم دوخته، مهار کند یا خیر؟»
واقعیت این است که رجوی به عمد چشمش را بر روی یک تحول بنیادین طی سالهای اخیر بسته است و آن اینکه ایران چه آن زمانیکه پیمان چند جانبه برجام را امضا کرد و چه آن زمانیکه آمریکا یک طرفه از آن خارج شد با سیاست های هوشمندانه اش از یک پیچ تاریخی عبور و تله نئوکان ها را عقیم گذاشت و توانست شکاف عظیمی بین اروپا و آمریکا ایجاد کند بنحویکه اکنون آمریکا در سیاست اجماع جهانی اش علیه ایران ناکام و تنها باقی مانده است.
ولی آن روی این سکه سوالاتی است که این روزها در خصوص وضعیت فرقه رجوی وجود دارد و آن اینکه:
چرا رجوی دیوانه وار و با تمام توان مالی و تشکیلاتی اش در خدمت دولت آمریکا در پیشبرد عملیات روانی به نفع تحریم های ظالمانه این کشور بر علیه مردم ایران است؟
چرا رجوی مستمرا از آنچه که «مماشات اروپا با ایران» خوانده می شود ابراز وحشت می کند؟
آیا با شکست ترامپ در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا، رابطه اروپا با ایران در چارچوب برجام مستحکم تر نمی شود ؟ در آن صورت آیا امکان استرداد وی به ایران وجود نخواهد داشت؟ . . .
- نویسنده : سعید پارسا
- منبع خبر : سایت راه نو
Tuesday, 29 April , 2025