اردوگاه بشدت قرنطینه شده مجاهدین در آلبانی با کمتر از 2000 عضو سالمند، موزه عبرت تاریخ معاصر ایران است. موزه ای شیشه ای که نسل های امروزی ایران در حال نظاره تمامی ابعاد و زوایای بیش از 4 دهه جرم و جنایت و وطن فروشی فرقه ی جنایتکاری هستند که روزی روزگاری ادعاهایش برای مبارزه با امپریالیسم گوش جهان را کَر کرده بود.

بارها گفته ایم مهمترین مرز سیاسی ایران امروز مرز بین وطن فروشی و وطن پرستی است و لاغیر، هر اراجیفی خارج از این مرزبندی هم صرفا برای ایز گم کردن است. لذا هر کسی که ادعای مبارزه دارد باید خود را با این شاخص محک زده و تعیین تکلیف کند.

اطلاعیه مسعود رجوی بمناسبت باصطلاح سالگرد تاسیس شورای دست ساز مجاهدین از چند جنبه قابل تامل است؛

اولا ، ننگ باد بر رجوی که هنوز هم نام مصدق کبیر را بر زبان ناپاکش می راند و خود را ادامه دهنده راه او  می داند! باید گفت؛ مصدق نه تروریست بود ، نه لباس ارتش  صدام را پوشید، نه بر روی مردم خودش سلاح کشید و نه  آنان را در کوچه و بازار کشت، نه عملیات انتخاری انجام داد ، و نه بمب گذاشت و نه برای دشمنان این مرز و بوم جاسوسی کرد و در نهایت هم بدست ارباب آمریکایی رجوی و همپیمان انگلیس اش از قدرت به زیر کشیده شد.

پس هیچ وجه تشابهی بین رجوی تروریست و مصدق کبیر، این مرد بزرگ تاریخ ایران وجود ندارد.

بنابراین رجوی نه تنها باید به جرم جنایت بر علیه مردم ایران با تشکیل سازمان تروریستی، همکاری با دشمن ، وطن فروشی ، جاسوسی، فرقه گرایی و شکنجه و اعدام اعضای مجاهدین محاکمه و مجازات شود، بلکه حتی باید بخاطر نام بردن از مصدق ، میرزاکوچک خان و سایر اسطوره های ملی ایران  نیز شایسته محاکمه و مجازات است.

آنچه که آشکار است اینکه فریبکاری و عوام فریبی با ذات ناپاک رجوی عجین است. رجوی حتی حاضر نیست صرفا یک عکس جدید از خودش نیز منتشر کند. چرا که بخوبی می داند انتشار چنین عکسی که او را بالای ۷۵ سال سن نشان خواهد داد گویای شکست فضاحت بار ادعاهای چندین دهه او و پایان تاریخ مصرفش خواهد بود.

تاریخ سازی برای مجاهدین ، یاوه سرایی و فریاد آزادی خواهی از گهواره امپریالیسم، سیر و سیاحت در گذشته خود ساخته،  صرفا آب در هاون کوبیدن است و تنها کاربردش می تواند تلاش برای توجیه تمامی جنایات این فرقه در قالب کلمات «مبارزه»، «دموکراسی» و «آزادیخواهی» و «انقلاب»  تلقی گردد.

از شورای ملی مقاومت دست ساز رجوی هم آنچه که رو به رشد است؛ میز و صندلی بیشتر، کامپیوترهای زیادتر، و مانیتورهای بزرگتر ، چراغانی و اقداماتی از این دست به نسبت سال های قبل است.

و گرنه آدم ها همان تروریست های ساکن در کشور عراقند که اکنون در سالمندی لباس ارتش صدام را درآورده و کت و شلوار به سبک اروپا پسند پوشیده اند.

ضمن اینکه مشتاق پاسخگویی این سوال هم از سوی رجوی مدعی هستیم ؛ دمکراسی و آزادیخواهی که این همه مورد عشق و پرستش شماست، چرا هرگز در درون خود مجاهدین معنا و مفهومی نداشته است؟

نتیجه اینکه مردم ایران رجوی را صرفا بعنوان سرکرده یک گروه تروریستی و جنایتکار می شناسند که نام او در اینترپل (پلیس بین المللی ) ثبت بوده و تحت تعقیب می باشد. یعنی اینکه  باید دستگیر و محاکمه شود و پاسخ این همه جنایات و وطن فروشی هایش در حق  مردم ایران را پس دهد.

ثانیا ،  پرسه زدن در تاریخ، بازی با کلمات و گریز از پاسخگویی به مردم ایران و تلاش برای توجیه کثافت کاری های دهه های گذشته تحت عناوین دهان پر کن «مقاومت»، پیام آور این است که مجاهدین نه تا چانه به گِل نشسته بلکه تا فرق سر در لجن فرو رفته اند.

همچنانکه بارها گفته ایم مهمترین مرز سیاسی ایران امروز مرز بین وطن فروشی و وطن پرستی است و لاغیر، هر اراجیفی خارج از این مرزبندی هم صرفا برای ایز گم کردن است. لذا هر کسی که ادعای مبارزه دارد باید خود را با این شاخص محک زده و تعیین تکلیف کند.

بنابراین اردوگاه بشدت قرنطینه شده مجاهدین در آلبانی با کمتر از ۲۰۰۰ عضو سالمند موزه عبرت تاریخ معاصر ایران است. موزه ای شیشه ای که نسل های امروزی ایران در حال نظاره تمامی ابعاد و زوایای بیش از ۴ دهه جرم و جنایت و وطن فروشی فرقه ی جنایتکاری هستند که روزی روزگاری ادعاهایش برای مبارزه با امپریالیسم گوش جهان را کَر کرده بود.

ثالثا ، این مردک کوتوله مغرور در انتهای اطلاعیه اش با فریبکاری سعی می کند مزدوری اش به بیگانگان و طلب به قدرت رسیدن از آنان را بازهم در قالب کلماتی مثل مبارزه و مقاومت توجیه کند.

وی می گوید؛ «من هرگز گمان نمی‌کردم که طولانی‌ترین، سرسخت‌ترین، بغرنج‌ترین، پرشکنجه‌ترین و پرخون‌ترین مقاومت سازمانیافتهٔ تاریخ ایران را آمیخته با قتل‌عام‌های زنجیره‌یی در پیش داریم.» !!!

آری آنچه در محاسبات رجوی و ارباب آمریکایی اش جایی نداشت نقش مردم ایران بود.

باید گفت رجوی همه اقدامات جنایکارانه اش در ۴ دهه گذشته را صرفا با هدف سرنگونی دولت نوپای انقلاب و تصاحب قدرت سیاسی در ایران به کمک آمریکا بود.

اگر اینگونه نبود پس چرا و به چه دلیل مسعود رجوی در اسفند ماه ۱۳۵۹ شمسی بطور مخفیانه از طریق مرز پاکستان از کشور خارج و به فرانسه رفت و در جلسه سازمانهای اطلاعاتی غربی در این کشور شرکت نمود؟

علت کاملا مشخص است. موضوع جلسه نحوه  سرنگونی دولت نوپای انقلابی ایران بود، که قول کمک و مساعدت به شخص رجوی داده شد.

بدین ترتیب  رجوی در فروردین ۱۳۶۰ مجددا به صورت مخفیانه به ایران گشت و در سی خرداد ۱۳۶۰ سازمان را وارد  فاز مسلحانه بر علیه جمهوری اسلامی ایران با طرح و نقشه آمریکا کرد.

برخوردهای دوگانه غرب با تروریسم و حمایت از مجاهدین باعث شد این گروه دست به ضد انسانی ترین ترورها در طول دهه های گذشته در ایران بزند.

حمله صدام به ایران نیز سناریوی غرب بر علیه انقلاب ایران در خارج از مرزهای ایران بود که در شهریور سال ۱۳۵۹ آغاز گردید.

ملحق شدن به ارتش صدام و همکاری با نیروهای عراقی در طول ۸ سال جنگ بر علیه ایران از بدترین اقدامات مجاهدین در تاریخ معاصر ایران محسوب می شود که در راستای سیاست کمک غرب به صدام بود.

این طرح زمانی به اجرا درآمد که رجوی در داخل کشور شکست خورد و طرح سقوط دولت در عرض ۶ ماه محقق نشد و صدام نیز در مرزهای غربی کشورمان زمین گیر شد.

بیش از بیست سال حضور در خاک عراق، حشر و نشر با صدام و چندین سال دوری از ایران از این جماعت بی وطن، چنان وطن فروشانی ساخت که بعد از سقوط صدام هم تمایلی برای خروج از این کشور نداشتند و خود را عراقی و نه ایرانی می دانستند. عجیب اینکه سران مجاهدین از مقامات عراقی و ارگانهای بین المللی هم می خواستند تا به آنها شناسنامه عراقی داده شود!

در کنار همه این خیانت ها، فعالیت های جاسوسی به نفع کشورهای غربی و منطقه ای، همکاری با اسرائیل در افشای فعالیت های هسته ای کشورمان و جمع آوری اطلاعات دانشمندان هسته یی ایران برای جوخه های ترور موساد از شنی ترین اقداماتی است که رهبران مجاهدین در حق مردم ایران مرتکب شده اند.

اگر قرار بود با قلم بدست گرفتن و توجیه کردن این همه خیانت و ترور و جاسوسی و آدم کشی تحت عنوان «مقاومت»، بر سر مردم و تاریخ کلاه گذاشت، پیش از مجاهدین حزب توده هم می توانست اینکار را بکند. ولی آنچه که علیرغم تمامی تقلاهای مجاهدین بی حاصل مانده  و هرگز تغییر نکرده است، و نخواهد کرد جایگاه وطن فروشی رهبران مجاهدین در تاریخ معاصر ایران است.

مسلما تاریخ هرگز از این جماعت مزدور و وطن فروش که در روزهای سخت بر علیه مردم شان اسلحه بدست گرفتند، کشتند ، جاسوسی و طن فروشی کردند به نیکی یاد نخواهد کرد.

رابعا ، حرف آخر اینکه؛ مسلما با شناختی که از ایدئولوژی و عملکرد مجاهدین در دهه های گذشته وجود دارد، آنان نه یک گروه سیاسی بلکه یک تشکل نوپدید دینی هستند که اعتقادات و رفتارهایشان از نظر عموم مردم، غیر عادی و غریب محسوب می شود. از واژه فرقه هم عمدتا به عنوان ابزاری برای نشان دادن باورها و رفتارهای غیر منطقی آنان استفاده می شود که داستانهای وحشتناکی از دستکاری ذهن، زورگویی، سواستفاده جسمی و جنسی و سرانجام، قتل و جنایت در پرونده این فرقه ثبت شده است.

  • نویسنده : یوسف اردلان
  • منبع خبر : سایت راه نو