گُنده گویی ها و قُمپز در کردن های رجوی ناشی از وضعیت فلاکت بار و انتهای خط خشونت ورزی و وطن فروشی است که این گونه این مردک بی مقدار را به یاوه سرایی واداشته است. البته کهولت سن، بیماری، از یک سو و بیش از 4 دهه خرودن لقمه حرام از سوی دیگر مزید بر علت شده است.

مسعود رجوی تنها کسی است که می توان او را هم در ردیف ارازل و اوباش، هم تروریست، هم مزدور و خائن، هم وطن فروش، هم متجاوز  به زنان در تشکیلات ، و آخر الامر معتاد به مواد مخدر از جمله تریاک (به روایت برخی از زنان شورای رهبری) نام برد.

رجوی هیچ خانواده ای ندارد. حتی فرزند سابقش هم از او فراری است . هیچ مرز اخلاقی را به رسمیت نمی شناسد. ضد روابط اجتماعی است. خانواده منفورترین اجتماع در نزد اوست. ضد زن است و تا بخواهید شکم پرست و شهوت ران، و در ورای همه اینها قدرت طلب و تمامیت خواه.

حال چنین جانوری در پیام هایش از کلماتی مثل «ارتجاع» ،«انقلاب»، «دیکتاتور» و انواع دیگر اصطلاحات  استفاده می کند تا در اوج فریب کاری افکار عمومی مردم ایران را از وضعیت فلاکت بار خود و تشکیلات مخوفش که مردم با شنیدن نامش شان به یاد جنایت های دهه شصت و پیوستن آنها به ارتش صدام می افتد، منحرف کند.

کسی از ارتجاع حرف می زند که بدترین مناسبات فرقه ای را در درون تشکیلات مخوف مجاهدین حاکم کرده است.

پرسه زدن در آلبانی و پارس کردن های بی مورد و گرفتن پاچه این و اون از روزمره گی های رجوی پیر و از دور خارج شده است.

بنابراین این سوال مطرح می شود: آیا می توان سنخیتی بین رجوی با این ویژگیهای منحصربفردی که فوقا بر شمردیم و مردم ایران پیدا کرد؟ مسلما جواب منفی است . مسلما  هیچ خانواده محترم ایرانی هم هرگز نمی خواهد فرزندانشان حتی نام این گروه را هم بشنوند.

رجوی در پیام اخیرش به مشمئز کننده شکل ممکن سعی کرد وطن فروشی ها و جنگیدن مجاهدین در جبهه صدام را تحت عنوان «مقاومت مسلحانه» توجیه و نه مجاهدین با رهبری مسعود رجوی بلکه حزب توده را به عنوان «خائن» معرفی کند. که ضرب المثل «دیگ به دیگ میگه رروت سیاه» در ذهن مخاطبین تداعی می کند.

رجوی از انقلابی صحبت می کند که خود هیچ اعتقادی بر آن ندارد و صرفا تمام دعوای او از سال ۵۷ تا کنون بر سر قدرت بوده و هیچ تعلق خاطری به مردم ایران ندارد.

گویا این مردک فراموش کرده که چطور مردم را در کوچه ها و خیابان ها ترور می کرد و چطور با ترور شخصیت و سپس فیزیکی و انفجار در جامعه مانع پیشرفت کشور در اوایل انقلاب شد.

در جنگ ایران و عراق با دشمن ایران هم پیمان شد، مردم مدافع و سربازان ایرانی در جبهه های جنگ را شهید کرد. در عملیات اطلاعاتی با شناسایی شخصیت های مهم نظامی و شهید کردن آنها مدت زمان جنگ را برای مردم ایران افزایش داد.

منطق این است که این مردک امروز باید پاسخگویی جنایات خود هم به مردم ایران و هم در دادگاه های بین المللی باشد.

رجوی هنوز نتوانسته است پاسخ مناسبی به پرسش های جداشدگان، خانواده آنها و خانواده اعضای گرفتار  در این فرقه بدهد حال چگونه به خود جرات می دهد از انقلاب مردم ایران صحبت بکند!

سراسر تاریخ فرقه رجوی به رهبری مسعود رجوی پر است از خیانت کشتار آنهاست که افراد بیگناه زیادی را صرفا به خاطر منافع شخصی خودشان به کام مرگ کشاندند.

اکنون نیز برای قطع نشدن جیره خود از دشمنان ایران انواع سنگ اندازی ها را می کنند تا کشور به نقطه امن خود نرسد. داشمندان ایران را شناسایی می کنند و با اسرائیل در شهید کردن آنها همکاری می کنند  تا مانع رشد علم در کشور می شوند.

برای شخصیت های ایرانی در خارج از کشور تله می گذارند و آنها را با تهمت ها و دادگاه های ساختگی گرفتار می کنند تا بلکه با این کارها به خیال خود ضربه ای به کشور بزنند.

فرقه رجوی تا به امروز هیچ وقت از موفقیت های ایران و هیچ یک از مردم ایران در رسانه های خود حرفی نزده و اصولا موفقیت مردم ایران یعنی یک قدم عقب گرد برای مجاهدین از مواضع ضد ایرانی آنها بر علیه مردم ایران می باشد.

یکی از زننده ترین و مضحک ترین اقدام اخیر  این فرقه می تواند خوشحالی آنها از لغو بازی دوستانه فوتبال ایران با کانادا باشد که در حرکتی ضد ایرانی لغو این بازی را به مردم کانادا تبریک گفتند!

یا دائما در رسانه های خود بر زخم مردم داغ دیده آبادان نمک می پاشند و داغ آنها را تازه می کنند تا بدین وسیله مزدوری خود به اربابانشان را ثابت کنند.

باید گفت فرقه رجوی مانند سرطان بدخیمی است که در هر جایی که باشد باعث زحمت و آشفتگی آنجا می شود. چه در زمانی که در عراق حضور داشتند و به دستور صدام حسین کردهای شمال عراق را قتل عام میکردند و یا اکنون که به آلبانی تبعید شده اند اقدام به قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان می کنند.

سرآغار و پایان اعضا در این فرقه هم با اسارت به هم گره خورده است. سران این فرقه هیچ تعهدی در قبال اعضا ندارند و تا زمانی که بتوانند از آنها استفاده ابزاری کنند. جای خواب و غذا را برای آنها فراهم می کنند و اگر روزی کسی بخواهد از این سازمان جدا شود هیچ مسئولیتی را نمی پذیرند. و حتی سعی می کنند یا او را بکشند و اگر هم نتوانستند ترور شخصیت کنند و خلاصه به روز سیاه بنشانند.

کلمه «انقلاب» در این فرقه معانی مختلف دارد. مسعود رجوی بهتر است انقلاب از دیدگاه خود را بیشتر توضیح دهد و بگوید چگونه است که اعضا در داخل سازمان انقلابی هستند و همان اعضا در خارج از سازمان می شوند مزدور اطلاعاتی؟! در حالیکه آنان سالیان سال در خدمت اهداف ضد ایرانی رجوی بودند.

هیچ یک از اعضای داخل سازمان حق اعتراض و یا انتقاد ندارند.  این فرقه بصورت قبیله ای اداره می شود و رئیس قبیله مسعود رجوی است. حال این مردک که تاکنون نتوانسته فضای دموکراسی را در داخل فرقه خود ایجاد کند چگونه می تواند از انقلاب میلیونی مردم ایران حرف بزند! حرف آخر اینکه همه این گُنده گویی ها و قُمپز در کردن های رجوی ناشی از وضعیت فلاکت بار و انتهای خط خشونت ورزی و وطن فروشی  است که این گونه این مردک بی مقدار  را به یاوه سرایی واداشته است. البته کهولت سن، بیماری، از یک سو  و بیش از ۴ دهه خوردن لقمه حرام از سوی دیگر مزید بر علت شده است.

  • نویسنده : علی صدر
  • منبع خبر : سایت راه نو