داستان کودک سربازان سابق در مجاهدین بخشی از سیاه ترین و تلخ ترین وقایعی است که در خاک عراق بدست رهبران مجاهدین در سرنوشت این کودکان رقم خورده است. تجاوز جنسی، تحقیر در جمع، کتک زدن و وادار کردن آنها به خشونت طلبی و بدست گرفتن اجباری سلاح تنها بخشی حنایات رجوی در حق این کودکان محسوب می شود.

در یازدهم دسامبر ۲۰۲۱ تعدادی از کودک سربازان سابق در سازمان مجاهدین در «کلاب هاوس» دور هم جمع شده و ساعات ها از سرگذشت تلخی که توسط رهبران مجاهدین در حساس ترین دوران زندگی شان برایشان رقم خورده سخنان تکان دهنده ای را بیان کرده و توانستند بخش هایی از نمای پنهان ایدئولوژی کثیف فرقه رجوی را به نمایش بگذارند.

داستان کودک سربازان سابق در مجاهدین بخشی از سیاه ترین و تلخ ترین وقایعی است که در خاک عراق بدست رهبران مجاهدین در سرنوشت این کودکان رقم خورده است. تجاوز جنسی، تحقیر در جمع، کتک زدن و وادار کردن آنها به خشونت طلبی و بدست گرفتن اجباری سلاح تنها بخشی حنایات رجوی در حق این کودکان محسوب می شود.

حال این کودکان دیروز و مردان رشید امروز بر آن شدند تا در «کلاب هاوس» ، از تجاوزات جنسی به خودشان توسط فرمانده هان ارتش مزدور عراق یعنی فرماندهان انقلاب کرده مسعود و مریم رجوی سخن بگویند. که از دقیقه ۵۲ به بعد به این موضوع پرداخته شده است. لذا گوش کردن به صحبت های این سرباز کودکان را که امروز مردان بزرگی شده و هرکدام از آنها برای خود بدور از قید و بندهای فرقه زندگی تشکیل داده اند را به تمامی مخاطبان توصیه می کنم.

پیشتر از این نیز کودکانی که اکنون به مردانی بزرگ تبدیل شده اند از داستان زندگی خود در فرقه رجوی گفته اند تا ایدئولوژی کثیف این فرقه را به چالش بکشند. از جمله می توان به گزارش مجله دانمارکی درباره حنیف عزیزی از کودکان قربانی فرقه رجوی و یا به گزارش تکاندهنده هفته نامه آلمانی «دیتسایت» درباره امین گل مریمی اشاره کرد.

همچنین لازم می بینم  بطور فشرده به نحوه اسارت کودکان در مجاهدین که به اجبار به سربازی برای خدمت در ارتش مزدور صدام یعنی مجاهدین برده می شدند به نقل از کتاب «خداوند اشرف از ظهور تا سقوط»  صفحات ۴۸۳ الی ۴۸۵ و جنایاتی که در حق این کودکان انجام گرفت اشاره ای داشته باشم تا هرچه بیشتر به عمق این فاجعه پی ببریم.

در سال ۱۹۹۷ میلادی برابر با ۱۳۷۶ هجری شمسی یعنی تقریبا یکسال پس از بازگشت مریم از اروپا به عراق و با توجه به آغاز بحران نیرو در سازمان، و بویژه بعد از شکست مفتضحانه  پروژه «عملیات راهگشایی » که یک پروژه عظیم نیروگیری از ایران  بود، به فکر افتاد کودکانی را که روزی آنها را به خارج از عراق و به کشورهای اروپائی فرستاده بود  مجددا و با ترفند های مختلف و با  سواستفاده از عواطف والدینشان هر تعداد از آنها را که بتواند مجددا به  قرارگاه اشرف برگرداند. 

این کودکان  در سال ۱۳۶۹ بعد از  مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک و طلاق های اجباری و فروپاشی خانواده  در تشکیلات  به بهانه خطرات ناشی از جنگ اشغال کویت  توسط عراق علیرغم مخالفت خانواده هایشان از طریق اردن به اروپا و کانادا فرستاه شده بودند.

سازمان مجاهدین طی این مدت آنها را در  کشورهای اروپایی و در کمپ‌‌هایی جداگانه ای نگهداری  کرد  تا این افراد را زیر سایه آموزش های تشکیلاتی و مادران تشکیلاتی به عناصری “مجاهد” تبدیل کند تا بتواند در زمان  مناسب آنان را نیز  در  جنگ با جمهوری اسلامی ایران مورد  استفاده قرار دهد.

حال در اوج بحران نیروگیری در مجاهدین  بنظر می رسید زمان بازگرداندن آنان به منطقه و  حضورشان در میدانهای جنگ فرا رسیده است.

لازم بذکر است که هیچ کدام از این کودکان مراحل قانونی مهاجرت فرزند خواندگی را طی نکرده بودند  زیرا اکثر آنان با مدارک جعلی وارد این کشورها شده  و سازمان با سوءاستفاده از عدم سختگیری ماموران فرودگاه‌ها بر رفت و آمد کودکان، این کار را صورت داده بود.

تحلیل رجوی در دستگاه انقلاب ایدئولوژیک  این بود که کودکان مانعی بزرگ  در راه رهائی فکری پدر و مادرانشان و لاجرم سرسپردگی کامل آنان به شخص رجوی بعنوان “رهبر عقیدتی”  این سازمان   هستند. رجوی بر این باور بود که  با دور کردن بچه ها از پدر و مادرانشان،  ‌انرژی نهفته در درون  آنان  آزاد شده و  ضمن   وفاداری شان به وی  خواهند توانست در راه اهداف وی بجنگنند!

بازگرداندن این نوجوانان به قرارگاه  اشرف در سال ۱۹۹۷ خیانتی دیگر در حق همین کودکان بود.  زیرا بسیاری از این نوجوانان پدران یا مادرانشان یا هردو را در عملیات‌های سازمان از دست داده بودند و البته این بازگشت نیز به هیچ عنوان به معنای بازگشت به آغوش خانواده نبود.

همچنانکه گفتم سرنوشت کودکان در تشکیلات مجاهدین داستان غم انگیزی دارد اگر روزی رجوی در تلاش بود که از والدین این کودکان در راستای اهداف  فرقه ای خود  سواستفاده کند و  حضور کودکان در اشرف را مانع این طمع روزی خود میدید حال در اوج افلاس و درماندگی و دناعت و بی شرمی تمام  طمع به جان همان کودکانی کرده  بود  که حال به سن ۱۶ – ۱۵ سالگی رسیده بودند  و اینبار باید از والدین بعنوان طعمه برای آوردن بچه هایشان به مقر فرقه در قرارگاه اشرف استفاده میشد.

رجوی خیلی خوب میدانست که  در هر صورت برای کشاندن پای مجددا آنها به مقر فرقه در  قراگاه اشرف نیاز به ابزاری نیرومندی  دارد  و آن چیزی نبود جز سواستفاده از عواطف والدین نسبت به فرزندانشان و عواطف کودکان نسبت به والدین خود. چرا که  والدین  اولین کسانی هستند که فرزندان میتوانستند به آنها با طیب خاطر اعتماد کنند.

ضمن اینکه تاخیر در اعزام این نوجوانان باعث می‌شد که آنان به سن قانونی برسند و در آن صورت امکان خارج ساختن  این افراد برای همیشه از بین می‌رفت، اکثر این نوجوانان قبل از اینکه تبعه آن کشوری که در آن ساکن بودند بشوند، توسط سازمان به عراق برگردانده شدند. این اقدام باعث شد که برگشت آنان به آن  کشور بدلیل اسم غیر واقعی ثبت شده در مورد مدارک مهاجرت و نیز عدم تابعیت آن کشور دچار اشکال جدی شود.

بدین ترتیب این کودکان که در حدود ۹۰۰ نفر بودند قربانی امیال رجوی شدند و عمر و زندگی خود را در این راه  از دست دادند.

بدین ترتیب رجوی پروژه ای را آغاز کرد که محصول آن کشاندن فرزندان اعضای فرقه از کشورهای اروپائی و آمریکا و  دیگر کشورهای غربی به قرارگاه اشرف بود.

در ویدئوی زیر صحبت های این عزیزان را می شنوید.

  • نویسنده : سردبیر
  • منبع خبر : سایت راه نو