بوفه هاي كار گذاشته شده در پارک اشرف پر از مواد غذايي بود. فروشندگان بوفه ها مجاهديني بودند كه روزگاری آمريكا را دشمن خلق ها ميدانستند و بارها سرود «نبرد با آمریکا» را با خود زمزمه کرده بودند ولی حال که کشتی مبارزه شان توسط رجوی در بیابانهای عراق به گِل نشسته بود بايد لباس محلی پوشيده و هنگام خريد سربازان آمریکایی از اين بازارچه ها براي شاد كردن آنها شكلك در مي آورند.

قسمت چهل و سوم – میهمانی برای نیروهای آمریکایی – یک شب خاطره انگیز در قرارگاه اشرف: از دیگر کارهای مجاهدین در قرارگاه اشرف دادن یک مهمانی بزرگ و به یاد ماندنی برای نیروهای آمریکایی بود.  البته آمریکائیان خودشان خبر نداشتند که چقدر در میان مسئولین سازمان عزیز شده اند. به همین دلیل سازمان تعدادی از مسئولین خود را بسیج آماده سازی پارک اشرف برای این میهمانی بزرگ شد.

پارک اشرف بخوبی تر و تمیز شده بود. حوض ها و دریاچه های کوچک  و مصنوعی آن پر آب بود. حتی آبشار آن نیز راه اندازی شده و کار میکرد و انگار این آماده سازیها برای عزیزی است  که سالها دور از  سازمان بوده و حال شرایط دیدار او فراهم شده است.

بوفه های کار گذاشته شده در پارک اشرف پر از مواد غذایی بود. هر بوفه شامل یک نوع مواد غذایی خاص بود. بوفه بستنی فروشی ، بوفه ساندویچ فروشی ، بوفه آجیل فروشی ، بوفه صنایع دستی و خلاصه هرچه بخواهید در این پارک یافت میشد.

فروشندگان بوفه ها مجاهدینی بودند که روزگاری آمریکا را دشمن خلق ها میدانستند و بارها سرود «نبرد با آمریکا» را با خود زمزمه کرده بودند ولی حال که کشتی مبارزه شان توسط رجوی در بیابانهای عراق به گِل نشسته بود باید لباس محلی پوشیده و هنگام خرید سربازان آمریکایی از این بازارچه ها برای شاد کردن آنها  شکلک در می آورند.

البته خرید برای سربازان آمریکایی مجانی بود آنها میتوانستند انواع بستنی های مورد دلخواه خود را سفارش داده   و بخورند. آنها میتوانستند با دوست دختر سرباز خود در همین پارک لاس زده و در دموکراسی کامل حال کنند و مجاهدین رزمنده  مطعلقه رجوی نیز آشکالهای زیر پای آنها را تمیز کنند.

البته استدالال رجوی این بود که باید در چنین شرایطی با نیروهای آمریکایی موازی کار کنند البته تا آنجا که ما دیدیم این خط دیگر از حالت موازی درآمده  و  کاملا با خط آمریکائی ها روی هم افتاده بود .  بنحویکه اساسا نمیشد ایندو خط را از هم جدا کرد.

در راستای خدمت به نیروهای آمریکایی و پیشبرد خط موازی در یکی از روزهای تابستان زهرا مازوچیان فرمانده وقت ارتش سوم،   من و یکی دیگر از بچه را به اتاقش صدا زد و گفت  آماده شده و برای انجام  کاری باید خودمان  را به فرماندهی قرارگاه اشرف « پری بخشایی » (یکی از اعضای شورای رهبری سازمان) معرفی کنیم. در ضمن یادآوری کرد که در مورد کارتان بهنگام بازگشت هم با کسی صحبت نکنید.

بدنبال این ابلاغ و فردای آن روز نزد فرمانده قرارگاه اشرف رفتیم وی ما را در رابطه با مهمانی که قرار بود برای نیروهای آمریکایی و فرماندهی آن در پارک اشرف  ترتیب داده شود توجیه کرد و گفت شماها جزو تیم پذیرایی هستید و بهنگام شام نیز باید همراه نیروهایی آمریکایی باشید و بهمراه مترجم هایی که هستند سازمان را برای آنها معرفی کنید و حتی حول محورهایی که باید در مورد سازمان برای نیروهای آمریکایی صحبت کنیم نیز خط و خطوط لازم داده شد.

همیشه در سازمان رسم بر این بود با توجه به حساسیت  کارهای مختلف سطوح مشخصی برای پیشبرد آن بکار گرفته میشد و بعبارتی همه چیز در معرض دید و یا اطلاع همه قرار نداشت  و  بنا بر ضرورت کار و صلاحدید مسئولین سازمان،  اعضا میتوانستند در جریان مسائلی قرار بگیرند.

در رابطه این برنامه نیز با توجه به حساسیت های کار همین رعایت ها اعمال میشد.

بعبارتی دقیق تر سعی میکردند کسانی را در اینگونه کارها بکار گیرند که بعدا مسئله دار نشوند .

با توجه به اینکه این مهمانی در پارک اشرف که در کنار خیابان ۱۰۰ ورودی قرارگاه انجام میگرفت و بنابراین پر واضح بود که این مهمانی میتوانست  در دید نفراتی که در جاده ۱۰۰ تردد میکردند قرار بگیرد. لذا از طرف ستاد به فرماندهان ارتش ها گفته شده بود که از ساعت مشخصی دیگر به نفرات اجازه تردد به بیرون از محل استقرار خود ندهند چرا که تهدید این بود که آنها بدلایل کاری که در جاده ۱۰۰ تردد میکردند  این مهمانی مفصل و پذیرایی از مردان و زنان فرمانده و سرباز آمریکایی را ببینند و مسئله دار شوند. یعنی سازمان دقیقا فکر همه جای کار را کرده بود تا این مهمانی باعث مسئله دار شدن اعضای سازمان نشود.

بهرحال روز موعود فرا رسید و ما از بعد از ظهر شبی که میخواست مهمانی شام برگزار شود  در پارک تجمع کردیم.  گروههای مختلفی در  پارک مشغول کار بودند. تعدادی از بچه ها توسط تانکرهای آب  مشغول شستن پارک بودند. تعدادی مشغول رسیدگی به فضای سبز پارک بودند و تعدادی هم مشغول چیدن میز های غذاخوری بودند که مسئولیت  آرایش روی میز ها و چیدن وسایل سرو هم با تعدادی از زنان بود. میزها بطرز زیبایی آرایش داده شده و روی هر میز یک دسته گل نیز گذاشته شده بود. یک میز بزرگ وسط محوطه قرار داشت  که مخصوص فرماندهی بود؛ هم فرماندهان آمریکاییو هم  مسئولین سازمان که قرار بود طرف حساب فرماندهان آمریکاییباشند. این میز  در وسط محوطه  پذیرایی قرار داشت که حدود ۱۵ الی ۲۰ نفر گنجایش آن بود.

در قسمت جلو محوطه پذیرایی یک تابلو برزگ مخصوص نمایش وایت اسکرین در ابعاد تقریبی ۲ متر در ۲ متر  قرار داشت  که قرار بود فیلمی کوتاه از تاسیس سازمان و سابقه مبارزاتی رجوی برای آمریکائیان به زبان انگلیسی نمایش داده شود. این نمایش قرار بود قبل از سرو غذا صورت گیرد.

همه بشدت مشغول کار بودند و پری بخشایی شخصا بر تمامی کارها نظارت میکرد تا اگر مشکلی در کارها بوجود آمد سریع بتواند آنرا حل و فصل کند تا  یک پذیرایی  بی نقص از نیروهای آمریکاییانجام گیرد.

برای هیئت فرماندهی،  مترجمین  مشخصی در نظر گرفته شده بود . علاوه بر این تعدادی از بچه ها هم که به زبان انگلیسی مسلط بودند نیز جزو نفرات پذیرایی کننده بودند.  البته مترجمین هم سطح و سطوح تشکیلاتی بالا داشتند . یعنی هیچ کسی نبود که از سطح رده معاون ستاد پائین باشد.

تقریبا نیم ساعتی بود که آفتاب غروب کرده بود و بتدریج داشت آمدن مهمانها نزدیک میشد.

تقریبا همه چیز مهیا و آماده بود و داشتیم آخرین چک ها را بلحاظ آماده سازیها میکردیم. البته پذیرایی در دو قسمت انجام میگرفت.  قسمت اول مربوط به زمانی بود  که مهمانها وارد پارک میشدند  و تا هنگام شام در پارک قدم زده و تفریح میکردند و یک قسمت هم مربوط به خود شام بود. البته در قسمت اول پذیرایی فرماندهان بالای نیروهای آمریکاییحضور نداشتند و  آنها به هنگام شام قرار بود بیایند.

بنابراین بوفه های پذیرایی در پارک برای پذیرایی عصرانه آنها آماده بود در این بوفه ها بستی، آجیل ، تخمه و سایر مواد غذایی که در شان آنها بود کاملا مهیا بوده و توسط مسئولین بوفه ها برای آنها داده میشد. آنها تا فاصله شام در این پارک می گشتند و روی نیمکت ها نشسته و با همدیگر گپ می زدند و تفریح میکردند. در دریاچه مصنوعی پارک هم یکی دو تا قایق کوچک  همراه با خدمه آماده خدمت رسانی به نیروهایی آمریکاییکه دوست داشتند سوار قایق بشوند بود   تا  فضای دلچسبی برای نیروهای آمریکایی فراهم شود. البته با پخش آهنگ های ملایم خارجی این لذت کامل تر میشد.

بتدریج زمان شام فرا میرسید و نیروهای آمریکایی به محوطه سرو شام وارد میشدند. یکی از بچه ها بعنوان راهنما آنها را به سر میزهای خودشان هدایت میکرد تا بنشینند.

فرماندهان آمریکایی آخرین نفراتی بودند که وارد محوطه پذیرایی میشدند که با ورود آنها  برنامه شروع میشد.  مژگان پارسایی  بهمراه تعدای دیگر از زنان شورای رهبری بعلاوه عباس داوری – مهدی برائی،  حسین ابریشمچی ،  حجت بنی عامری ، فریدون سلیمی ، جواد خراسان ، جواد برومند  و  تعداد دیگری از مسئولین سیاسی سازمان  خیلی گرم از اکیپ فرماندهان آمریکاییاستقبال کرده و آنها را به سر میزی که به همین منظور اختصاص داده شده بود هدایت کردند. بعد از ۱۰ الی ۲۰ حال و احوالپرسی برنامه شروع شد.

محور صحبت های مسئولین  سازمان تم مشخصی داشت. تلاش بر این بود که کاری کنند که سیستم فرماندهی آمریکائیان  از عملکرد سازمان راضی بوده و به حضور و وجود سازمان در کنار خودشان احساس نیاز کنند.  همچنانکه قبلا هم  گفتم نخ نبات تمامی این رابطه ها هم یک رابطه اطلاعاتی بود.  بقیه کارهایی  هم سازمان انجام میداد زمینه ساز و تقویت کننده همین رابطه بود. از سوی دیگر متهم کردن ایران در تمامی فعالیت های تروریسی در عراق و بزرگنمایی در این زمینه تلاش دیگر سازمان بود تا با ایجاد تضاد بین آمریکا و ایران در مسائل و مشکلات عراق به نیات خود برسد چرا که سازمان عقیده داشت به میزانی که بتواند این تضاد را فعال نگه دارد میتواند در شکافی که ایجاد کرده به اهداف خود برسد.

برنامه با پخش فیلمی از  پروسه   تاسیس سازمان  و مشخصا شخص  مسعود رجوی شروع شد این برنامه برای  همین مهمانی و برای آشنا کردن آمریکائیان با  سازمان و به زبان انگلیسی تهیه شده بود.

بعد از دیدن این برنامه  سرو شام شروع شد. هر میز مسئول مشخصی برای پذیرایی داشت. میز فرماندهی هم همینطور.

در اینجا هم  بایستی مثل زمان صدام پروتکل های روابطی بهنگام پذیرایی از میهمانان رعایت میشد  .

اکیپ نفراتی که غذا را می آوردند از  نفرات پذیرایی کننده که در کنار میز ها ایستاده بودند جدا بود.   نفرات پذیرایی کننده  غذا را از کسانی که غذا را می آوردند گرفته و خود شخصا غذا را روی میزها قرار  داده  و از میهمانان پذیرایی میکردند.

علاوه بر اینها تعدادی از مسئولین هم بطور ثابت در محوطه و در کنار میزها بودند که مسئولیتشان گرفتن سفارشاتی بود که میهمانان میدادند.

خلاصه شام مفصلی سرو شد انواع برنج های ایرانی و انواع خورشت ها و خلاصه چیزی کم گذاشته نشد و آنها هم تا میتوانستند خوردند و نوشیدند.  بعد از اتمام شام آنها حدود ۵/۱ ساعتی هم نشستند. در هر میزی که آمریکائی ها حضور داشتند یکی دو نفر از  مسئولین  سازمان  هم در کنار آنها بودند   و با آنها حول سازمان و محورهایی که قبلا توجیه شده بودند  صحبت میکردند. 

بدین ترتیب آن شب هم به خوشی و خوبی که با رضایت کامل میهمانان همراه گذشت.

فضای قرارگاه اشرف  بعد سقوط صدام کاملا تغییر کرده بود. حضور آمریکائیان و فضای باز ایجاد شده در مجموع شرایط جدیدی را بر تشکیلات تحمیل میکرد . سازمان هم تلاش میکرد که وانمود کند که چنین شرایطی را پذیرفته و  تلاش میکرد خودش را با  آن تطبیق دهد.

ادامه دارد.

لینک به قسمت چهل و دوم

  • منبع خبر : سایت راه نو