گویی زمان برای رهبران نادان مجاهدین در همان دهه شصت متوقف شده و آنان همچنان در توهم سرنگونی بسر می برند. غافل از اینکه کسی که باید سرنگون می شد شده و اکنون در حال احتضار در اردوگاهی در کشور آلبانی با کیلومتر ها فاصله از مرزهای ایران در انتظار مرگ بسر می برد.

نسلی که سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب را درک کرده است، هرگاه از گرایش گروه‌های سیاسی به اغواگری سخنی به میان می‌آید، بلافاصله یاد تجربه تلخ فدا شدن گروه قابل اعتنایی از جوانان در مسلخ رفتار فریبنده سازمانی به نام مجاهدین می‌افتد. این تجربه چگونگی تحول گروه‌های افراطی را از ادعای سردمداری در «مبارزه با امپریالیسم» تا تبدیل آنان به «مزدوران امپریالیسم» باورپذیر می‌سازد.

در تاریخ ۲۳/۰۶/۹۹ پیامی منتسب به مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین بر روی سایت رسمی این گروه قرار گرفت که نشان از توهمات دهه شصتی و پرت و پلاگویی های ابلحانه این رهبر نادان دارد.

وی در این پیام از «جوانان میهن» خواست تا مسلح شوند!!!

کسی نیست از این مردک شیاد و پَست و نادان بپرسد اکنون نزدیک به ۴ دهه است که اعلام جنگ مسلحانه کردی و انواع و اقسام راههای آنرا آزمودی؛ از عملیات انتحاری و انفجار گرفته تا ترور های خیابانی،

نهایتا هم به همراه اعضای فریب خورده به ارتش صدام پیوستی و برای عوام فریبی بیشتر نام آنرا  «پرواز تاریخساز» گذاشتی!!!

تا توانستی مزدوری کردی و در جبهه های جنگ همپای نیروهای عراقی سربازان ایرانی را کشتی و اسیر گرفتی. و نهایتا هم با سرنگونی صدام با پس گردنی مردم عراق و خانواده های دردمند همچون تفاله به بیرون از عراق پرتاب شدی. اینبار هم برای عوام فریبی نام آنرا « هجرت بزرگ » گذاشتی!!!

آنقدر منفور و پَست بودید که هیچ کشوری حاضر به پذیرش فرقه شما  نشد، حتی همان کشورهایی که برایشان مزدوری کردید هم حاضر به قبول شما نبودند. تا نهایتا با فشار آمریکا بر کشور آلبانی تحمیل شدید.

دروغ گویی و فریبکاری که از ویژگیهای اخص ایدئولوژی مجاهدین است گویی پایانی ندارد و اینکه روزی بشود مجاهدین را برای ساعتی بدون خصلت های ضد مردمی و ضد انسانی شان تصور کرد شاید کمی خیالپردازانه باشد.

بنابراین آنچه که طی چهار دهه گذشته تا اکنون اتفاق افتاده و می افتد گنداب ایدئولوژی ناب فرقه ای است که سر و بدنه این فرقه را باهم در خود فرو برده است و آنان را در تکه زمینی در کشور آلبانی و دور از پایتخت زمین گیر کرده تا بجای تحقق شعار « صفی تا تهران » ، عملا صفی تا قبرستان را در کشوری دور افتاده تجربه کنند.  

رهبری نادان مجاهدین بدعت گذار و سرمنشاء تمامی وقایع زشتی است که توسط این گروه پدید آوره شده اند و اکنون در انتهای خط  فربیکاری و منفوریت تمام عیار به یاد مسلح شدن جوانان ایران افتاده است!!!

بنابراین کشتی که طی بیش از چهل سال گذشته ناخدایش رجوی باشد سرانجامی بهتر از این نخواهد داشت.

باید به رهبر نادان مجاهدین گفت: کو آن « قهرمانان میلیشای مجاهد خلق»، کو آن « رزمندگان ارتش آزادیبخش » و کو آن « اشرف نشان های» کذایی؟

« رزمندگانی » که هم اکنون خبر مرگشان بر اثر بیماری، کهولت سن و ویروس کرونا یکی پس از دیگری از آلبانی به گوش می رسد.

کجا رفت آن ادعاهای پر طمطراق و خط دادن ها و مرحله بندی کردن ها ، رسم انواع و اقسام استراتژی های مزخرف جنگی و «آمادگی برای سرنگونی»،!!!

وقتی استراتژی های مسعود رجوی ته کشید، بخاطر اینکه پاسخگو نباشد از دیده ها پنهان گشت، راهش را مریم رجوی در قالب همان فرهنگ فرقه ای با محوریت فریبکاری و دروغ گویی هرچه بیشتر ادامه داد  تا باورپذیرتر جلوه کند.

بدین ترتیب بعد از رهبر « فَشل » و البته نادان که  شعار سرنگونی را در اشرف سر میداد، اینبار مریم رجوی این روباه پیر آنرا تبدیل به یک نوشته بر روی یک تکه کاغذ کرد و سالها بر سفره هفت سین مجاهدین گذاشت. و هر سال اعلام کرد؛ امسال سال «سرنگونی» است. تا شاید بتواند برای چند صباحی دیگر اعضای نگون بخت را سر کار گذشته و ذهن آنان را از انبوه سوالات راههای راه طی شده توسط «رهبر عقیدتی» شان در خصوص خط، استراتژی ، ایدئولوژی و سیاست گِل بگیرد.

اکنون هم، رجوی نادان با اراجیف جدیدش، بنظر می رسد هنوز از تاریخ درس عبرت نگرفته و همچنان در آرزوی تکرار وقایع تلخ دهه شصت است.

رهبران شیاد و پَست فطرت مجاهدین در اوج فلاکت و بدبختی و در حالیکه مرگ سرتاسر اردوگاه این گروه در آلبانی را فرا گرفته با نگاه به داخل کشور بدنبال بازیافت پایگاه اجتماعی نداشته شان هستند، تا نسل دیگری از جوانان این مرز و بوم را به قربانگاه عوام فریبی و مرگ بکشانند.

بنابراین نسلی که سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب را درک کرده است، هرگاه از گرایش گروه‌های سیاسی به اغواگری سخنی به میان می‌آید، بلافاصله یاد تجربه تلخ فدا شدن گروه قابل اعتنایی از جوانان در مسلخ رفتار فریبنده سازمانی به نام مجاهدین می‌افتد. این تجربه چگونگی تحول گروه‌های افراطی را از ادعای سردمداری در «مبارزه با امپریالیسم» تا تبدیل آنان به «مزدوران امپریالیسم» باورپذیر می‌سازد.

گویی زمان برای رهبران نادان مجاهدین در همان دهه شصت متوقف شده و آنان همچنان در توهم سرنگونی بسر می برند. غافل از اینکه کسی که باید سرنگون می شد شده و اکنون در حال احتضار در اردوگاهی در کشور آلبانی با کیلومتر ها فاصله از مرزهای ایران در انتظار مرگ بسر می برد.

  • نویسنده : سعید پارسا
  • منبع خبر : سایت راه نو