افتادن راهبرد سیاست های ایذایی مجاهدین در دور باطل، ثمره ناتوانی آمریکا در حمله نظامی به ایران از یک سو و شناخت عمیق مردم ایران از ماهیت تروریستی و وطن فروشانه فرقه رجوی از سوی دیگر است که شاید تنها و بهترین توصیف مناسب از استراتژی کنونی این فرقه در خاک آلبانی باشد. به تاکید می توان گفت آنان در هیچ پروژه سیاسی- تبلیغی بر علیه مردم ایران موفق نبوده و دیگر تاثیر گذار نیستند.
با سقوط صدام حسین استراتژی «جنگ آزادیخش» فرقه رجوی که با سلاح و خاک بیگانگان موضوعیت یافته بود، به بن بست رسید و نهایتا تحت سیاست های منطقه ای آمریکا، توسط ارتش این کشور خلع سلاح گردید.
در دوران پسا صدام بود که مجاهدین بعد از حدود ۵ دهه فعالیت های تروریستی، بالاجبار در صدد تحولی ماهیتی و کارکردی در تغییر رفتار های خشونت آمیز و تروریستی خود آمد.
بدین ترتیب فرقه رجوی از طریق لابی های امنیتی و پارلمانی در اروپا و آمریکا و برپایی نشست ها و تظاهرات های متعدد، جاسوسی و ارائه اطلاعات از برنامه هسته ای ایران از یک سو، و تشدید فشارها علیه ایران با موضوع حقوق بشر و اختلاف افکنی در روابط ایران با همسایگانش از سوی دیگر را در کارنامه فعالیت های خود گنجاند. تا در قالب راهبرد سیاست های ایذایی، اقدامات خود بر علیه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را سازماندهی کند.
پس از حمله آمریکا به عراق و محاصره نیروهای فرقه رجوی در پایگاه اشرف و خلغ سلاح آنان، انتقال مسئولیت کنترل آنان به ارتش عراق سپرده شد. ضرب الاجل دولت عراق برای خروج مجاهدین از این کشور و همچنین در پرتو تحولات درونی این سازمان مانند ناپدید شدن مسعود رجوی و گسترش فعالیت های مریم رجوی در اروپا، نام این سازمان از لیست گروه های تروریستی در انگلیس، سپس اتحادیه اروپا و نهایتا آمریکا با بیانیه وزارت امور خارجه این کشور در ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ برابر با هفتم مهر ۹۱ خارج گردید.
با رفع این محدودیت ها، زمینه خارج شدن فرقه رجوی از خاک عراق و استقرار آنان در آلبانی به دستور آمریکا میسر گردید.
این اقدام باعث شد فرقه رجوی با ایجاد سازو کارهای اجرایی در حوزه سایبری در کادر عملیات روانی به فعالیت های سیاسی – تبلیغاتی بر علیه منافع جمهوری اسلامی ایران و در همسویی کامل با غرب بویژه آمریکا مبادرت کند.
تحلیل واقع بینانه تر سران مجاهدین از شرایط سازمان و چشم انداز فعالیت ها و اهداف آن بعد از سقوط صدام و خروج از عراق به نتایج زیر منتهی گردید:
اولاً: در داخل ایران امکان سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق باصطلاح نیروهای اپوزیسیون داخلی و اقدامات تروریستی وجود ندارد.
ثانیاً: پس از سقوط رژیم صدام و خلع سلاح نیروهای نظامی سازمان، امکان سرنگونی جمهوری اسلامی از این طریق ممکن هم نیست.
ثالثاً: امکان براندازی جمهوری اسلامی تنها از خارج و از طریق حمله نظامی آمریکا امکان پذیر است. پس راهبرد سیاست های ایذایی باید در خدمت هموار کردن این مسیر بکار گرفته شود. تا این امر محقق شود.
تحولات پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸، مجاهدین را نسبت به تداوم فعالیت های خود در کادر عملیات روانی امیدوار کرد. در این راستا سازمان با حمایت از آشوبهای خیابانی پس از انتخابات ۱۳۸۸ در صدد مداخله و مصادره به مطلوب اغتشاشات برآمد.
یکی از مهم ترین فعالیت های تبلیغاتی – سیاسی فرقه رجوی در غرب به ویژه پس از وقایع سال ۱۳۸۸ تلاش برای القای عدم وجود پایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی بود که این خط همچنان ادامه دارد.
دوران ریاست جمهوری ترامپ که در سال ۱۳۹۵ آغاز شد، فرصت مناسبی را برای فرقه رجوی فراهم آورد. اغتشاشات دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸و حضور فعال این گروه تروریستی در صحنه از جمله نتایج این دوره محسوب می شود.
در تمامی این فعالیت ها فرقه رجوی بر افزایش مشکلات اقتصادی مردم تأکید کرده و تا بزرگنمایی برخی مشکلات داخلی و متزلزل نشان دادن دولت پیش رفت. بنحویکه این مسئله باعث تبلیغ بیشتر سازمان در تشویق دولت های غربی به شدت عمل بیشتر در مقابله با سیاست های نظام جمهوری اسلامی گردید.
یکی دیگر از مهم ترین استراتژی های کنونی فرقه بدنام رجوی در کنار راهبرد سیاست های ایذایی، در مبارزه با حاکمیت در ایران، تلاش برای تضعیف مهم ترین ارکان موثر در حفظ قدرت در ایران از جمله؛ سپاه پاسداران، بسیج، ارتش و سایر سازمان های دولتی یا مردمی بشمار می رود.
آنها هم راستا با دولت های غربی با تأکید بر عدم حمایت مردمی از این نهادها، عدم نیاز به سپاه پاسداران، برخی اتهام های بی اساس مانند مسئله گسترش سلاح های کشتار جمعی و هسته ای، نقض حقوق بشر، مداخله در امور داخلی سایر کشورها، بویژه کشورهای عرب منطقه، مشارکت در اقدامات تروریستی و … را به این نهادها منتسب میکنند.
بنابراین فرقه رجوی سعی می کند با موضوعات زیر در سطح بین المللی و داخل کشور و با شیوه های مختلف در تبلیغ و اقدامات سیاسی بر علیه منافع ملی ایران در سرتاسر دنیا فعالیت ها و اهداف خود را پیش ببرد.
شیوه هایی که هرچند به التهاب و در مقاطعی به اعتشاش در جامعه ایران منجر شده است ولی هرگز نه تنها جایگاه اجتماعی این گروه در داخل کشور را بهبود نبخشیده است، بلکه ماهیت خشونت طلبی و وطن فروشی آنان را نیز بعنوان عامل بیگانگان بیش از پیش برملا ساخته است.
در سطح بین المللی:
۱ – استخدام سیاستمداران غربی با پرداخت پولهای هنگفت و بکارگیری آنان در گردهمایی ها و جلسات تبلیغی گروه
۲ – ایجاد سازمان های سیاسی و حقوق بشری تبلیغی برای تاثیرگذاری و یا تغییر مواضع سیاست دولت ها و ارگانهای بین المللی در قبال ایران. از جمله این سازمانها می توان به؛ کمیته بریتانیایی برای آزادی ایران، کمیته منتخبان فرانسه برای ایران دموکراتیک، کمیته سوئیسی برای دموکراسی و جدایی دین از دولت در ایران، کمیته دوستان ایران آزاد و علیه بنیادگرایی در کشورهای نوردیک، کمیته آلمانی همبستگی برای ایران آزاد، کمیته استرالیایی حامیان دموکراسی در ایران، کمیته آلمانی همبستگی برای ایران آزاد و کمیته ایتالیایی پارلمانترها و شهروندان برای ایران آزاد و … نام برد.
۳ – ایجاد ارتباط با عناصر و گروههای مخالف جمهوری اسلامی ایران در کشورهای منطقه بویژه افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و . . . با هدف بهره برداری های تبلیغی و سیاسی بر علیه منافع ایران در این کشورها .
۴ – انعکاس فعالیت های سازمان از جمله مصاحبه های از پیش تعیین شده مریم رجوی در برخی از رسانه های بین المللی غربی و عربی با صرف پول های هنگفت جهت بالا بردن اعتیار فرقه.
۵ – همکاریهای گسترده اطلاعاتی با دولت های غربی و عربی با هدف گرفتن امکانات استقراری، مالی، حقوقی و . . . در این کشورها
در سطح داخلی:
۱ – ایجاد یگان سایبری در اردوگاه این گروه در آلبانی با تشکیل دهها کانال تلگرامی و حضور فعال در شبکه های اجتماعی با اکانت های جعلی با هدف ایجاد جنگ روانی در داخل کشور با استفاده از مسائل و مشکلات مبتلابه مردم و دولت از جمله؛ وضعیت معیشتی مردم، موضوع گرانی و سایر مشکلات اقتصادی که بواسطه تحریم های آمریکا بوجود آمده، همچنین شیوع ویروس کرونا.
۲ – کنفرانس ها و گردهمایی های حضوری و یا اینترنتی و یا مصاحبه ها و . . . توسط عوامل سازمان از جمله رهبر بدنام گروه مریم رجوی و دیگر مسئولین آن و انعکاس آنها در فضای مجازی با تبلیغات زیاد.
۳ – انعکاس تقریبا تمامی مطالبی که بر علیه حاکمیت و مردم ایران در رسانه های بیگانه انتشار داده می شود در رسانه های این فرقه (سایت های رسمی و غیر رسمی و در برنامه تلویزیونی شیطان منظر این گروه موسوم به سیمای آزادی).
نتیجه اینکه :
۱ – سپری شدن سه دروه ریاست جمهوری آمریکا؛ جورج بوش پسر ، اوباما ، و اکنون ترامپ (بنحویکه مریم رجوی ماههاست برای در قدرت ماندن او در کلیساهای آلبانی دست به دعا برداشته است) نشان می دهد که حساب باز کردن روی گزینه حمله نظامی آمریکا به ایران که تمام توان و ظرفیت تبلیغی و رسانه ای مجاهدین در کادر راهبرد سیاست های ایذایی بر روی آن متمرکز شده است، سرابی بیش نیست.
هر چند به گفته سیمور هرش، خبرنگار سرشناس آمریکایی، گروهی از اعضای «سازمان مجاهدین خلق» در زمان ریاست جمهوری جورج بوش در خاک آمریکا آموزش نظامی هم دیده بودند.
۲ – افتادن راهبرد سیاست های ایذایی مجاهدین در دور باطل ثمره ناتوانی آمریکا در حمله نظامی به ایران از یک سو و شناخت عمیق مردم ایران از ماهیت تروریستی و وطن فروشانه فرقه رجوی از سوی دیگر است که شاید تنها و بهترین توصیف مناسب از استراتژی کنونی این فرقه در خاک آلبانی باشد بنحویکه علیرغم افزایش همکاری های تبلیغی و رسانه ای در همسویی با اهداف حامیان غربی – عربی شان به تاکید می توان گفت آنان در هیچ پروژه سیاسی- تبلیغی بر علیه مردم ایران موفق نبوده و دیگر تاثیر گذار نیستند.
۳ – ناگفته نماند در کنار همه اینها، سرازیر شدن خانواده ها به خاک عراق برای نجات جان فرزندانشان از قرارگاه اشرف بعد از سقوط صدام ، افشاگریهای انجام شده از مناسبات فرقه ای و جنایات مجاهدین توسط جداشدگان در سطح داخلی و بین المللی و شناخت ماهیت واقعی این گروه از نزدیک توسط رسانه های بین المللی در آلبانی، همگی عواملی هستند که فعالیت های رسانه ای و تبلیغی این گروه در کادر عملیات روانی بر علیه مردم ایران را خنثی و صدمات آنرا به حداقل رسانده است.
- نویسنده : سعید پارسا
- منبع خبر : سایت راه نو
Sunday, 13 October , 2024