در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۹۹ سایت وابسته به مجاهدین موسوم به « ایران افشاگر » مطلبی با عنوان «مسعود رجوی نامی که قلب ها را بهم پیوند میدهد» به نام حبیب سیف الدینی» را منتشر کرد!!!
اگر کسی آقای حبیب سیف الدینی را نشناخته باشد شاید باور کند که نویسنده این مطلب خود اوست ولی با کمی شناخت از ایشان ، می توان به عمق فریبکاریها و شیادی های این گروه فاسد و بدنام پی برد.
باید گفت این مطلب نیز به همان سبک و سیاق و فرهنگ خاص این فرقه که بزرگترین ویژگی آنها پریدن از این شاخ به آن شاخ، درج مطالب بی ربط بهم و البته تعریف از رجوی پای ثابت آن است تحریر شده است.
شرح خاطرات در زندان دیزل آباد کرمانشاه از سوی آقای حبیب سیف الدینی و در عین حال رفتن روی موضوع ایرج مصداقی که سالهاست عملکرد رجوی را به چالش می کشد و نهایتا تعریف از رجوی دم خروس قضیه و عمل ناشیانه و لو رفته مجاهدین در این مطلب است.
وی می گوید: « مرا بهزندان دیزلآباد کرمانشاه انتقال دادند که بهمدت ۳سال در آنجا زندانی بودم . . . مامور نفوذی ایراج مصداقی با فرهنگ لمپنی و آخوندی البته نه با عبا و عمامه و نعلین، بلکه با فکل و کراوات است که هرچه رذالت و دنائت . . . را به مقاومت و رهبری پاکباز آن نسبت میدهد . . . من بهعنوان یک زندانی به این مامور نفوذی وزارت اطلاعات میگویم از روزی که در گشت های کمیته به شکار مجاهدین پرداختی نه آبرو نه شرف و نه انسانیتی برای خودت باقی نگذاشتی . . . »
حال اگر در مورد آقای حبیب سیف الدینی بیشتر توضیح بدهیم صحت آنچه که فوقا گفته شد نیز بیشتر آشکار می شود. که این نگونبخت هیچ دخالتی در نگارش این مطلب ندارد.
حبیب سیف الدینی اهل شهر پاوه است. همچنانکه در خود این مطلب نیز آمده او فردی است در فاز سیاسی هوادار مجاهدین بوده و بعد از فراز و نشیب هایی با خروج از زندان، در سال ۱۳۶۴ در خاک عراق به مجاهدین پیوست.
باید گفت چرندیاتی که در این مطلب به اسم حبیب سیف الدینی در دفاع از مجاهدین نوشته شده است، واقعیت ندارد. چرا که برخوردهای سازمان با اقلیت های مذهبی و قومیت ها به گونه ای نبود که باعث شود آنها از حضورشان در این گروه رضایت داشته و نهایتا هم بخواهند از رهبر وطن فروش این فرقه تعریف کنند. از سوی دیگر سواد کم این نگونبخت که حتی دیپلم هم ندارد، عامل دیگری است که نشان می دهد این متن متعلق به ایشان نیست.
یکی از کسانی که آقای حبیب سیف الدینی را از نزدیک می شناسند و سالهاست این فرقه را ترک کرده است در نامه ای به سایت راه نو می نویسد:
آقای حبیب سیف الدینی را از زمانیکه اعضای سازمان از مناطق شمالی عراق در استان سلیمانیه مثل شهر رانیه، یا شهر سلیمانیه و پایگاههایی که در نقاط مختلف این استان در مناطق مرزی داشتند توسط گروههای کُرد عراقی اخراج شدند و دولت عراق به آنان در نزدیکی شهر خالص در پادگانی که بعدا ها نام آن توسط مجاهدین اشرف گذاشته شد، اسکان داد، می شناختم.
حبیب را مدتی در یگانی موسوم به « گردان ۳۰۰ » به فرماندهی سعید پوراگل که در عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» کشته شد، دیده بودم. بعبارتی با او در این گردان هم یگانی بودم. او انبار دار گردان بود.
این فرد بدلیل اینکه کُرد زبان و کم سواد بود و فارسی را با لهجه خاصی صحبت می کرد بعضا مورد تمسخر قرار می گرفت او و سایر کسانی که از اقلیت های مذهبی و قومیت های دیگر بودند اجازه نداشتند به زبان محلی خودشان با سایر همشهری ها و هم کیشان شان صحبت کنند و اغلب به محفل گرایی که از نظر سازمان عملی نابخشودنی بود متهم شده و باید در جلسات تفتیش عقیده موسوم به «عملیات جاری» پاسخ می دادند.
حبیب بیشتر در کارهای یدی و پایین بکار گرفته می شد. او تا سالهای بعد هم علیرغم سابقه زیاد همچنان در مسئولیت های پایین کار می کرد و در یگانهای عملیاتی نیز بعنوان یک عضو ساده سازماندهی می شد.
حال باید از سران فاسد و بدنام مجاهدین پرسید چی شده است که از آقای حبیب سیف الدینی بعد از حدود ۴۰ سال و در حالیکه که دیگر پیر شده، با موهای رنگ شده رونمایی می شود.
بنظر می رسد چنته خالی و نیاز مبرم این فرقه به اینگونه تعریف و توصیف ها رهبران فاسد و بدنام مجاهدین را مجبور کرده است که به نام این نگونبختان مقاله و مطلب بنویسند.
مطمئنا با توجه به ساختار فرقه ای حاکم بر تشکیلات مجاهدین، اینگونه افراد اساسا مطلع نمی شوند که مطلبی با این عنوان به نامشان در رسانه های مجاهدین درج شده یا خیر.
فردی که بدلیل کم سوادی، همچنین کُرد بودن همانند سایر هم مسلکان و هم کیشان خود همیشه در تشکیلات سرکوب می شد، فکر می کنید او می تواند از ته دل از رجوی تعریف و توصیف کند؟!
ضمن اینکه هم اکنون حبیب نیز همانند سایر اعضای گرفتار در این فرقه هزاران باز از پیوستنش به این فرقه پشیمان است.
اقلیت های مذهبی و قومی همیشه بیشتر از بقیه نفرات در مجاهدین تحت فشار بودند. آنها حق نداشتند دست بسته نماز بخوانند و حتما باید در پروسه ای، سبک اعتقادی مجاهدین را می پذیرفتند.
بدترین فشار در حق کسانی که از اقلیت های قومی و مذهبی « ادوارد تِرمادو » زمانی بود که طلاق های اجباری تحت عنوان «انقلاب ایدئولوژیک» در تشکیلات مجاهدین راه افتاد. سازمان اینگونه افراد را نیز مجبور کرد تا همسرانشان را طلاق بدهند. به همین دلیل خیلی از آنها سازمان را برای همیشه ترک کردند.
نتیجه اینکه مسلما در یک فضای باز و بدور از حصارهای فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی آقای حبیب سیف الدینی هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد تا سران فاسد و بدنام این فرقه را رسوا کند.
به امید آزادی تمامی اعضای گرفتار در فرقه رجوی.
- نویسنده : سعید پارسا
- منبع خبر : سایت راه نو
Wednesday, 4 December , 2024