شعر و ادب ترا من چشم در راهم
شعری از نیما یوشیج؛ تقدیم به مادران چشم انتظار، به امید رهایی فرزندانشان از اردوگاه مجاهدین در آلبانی
سرای سالمندان تیرانا – از بود تا نبود
از اشرف بیرونشان کردند بعد ریختند توی لیبرتی. حال امروز در تیرانا پایتخت آلبانی دوران سالمندی را می گذراند. اسلحه را از دستش گرفته اند و به او لب تابی دادند تا در فضای مجازی رگبار ببند به مردم کشور و برای خلق قهرمان ایران تحریم بخواهد تا پدر پیرش، سفره اش تنگ تر شود. حتی دارو به دست خواهرش که سرطان داشت نرسد.
اشک های مادران
می خواهید بدانید، درمان درد شما چیست؟ اشکهای مادرانی است که همچون بلور صاف و زلال سرازیر می شوند تا شما را از هر آنچه که آلودگی رجویست پاک و شستشو دهند پس باور کنید با این اشکها آنها می خواهند دلهای پوسیده شما کمی خیس بخورد. زنگار فرقه زدوده شود. تا به خود آیید و خود رها سازید.
مادران
اینجا قفسی دیگر در قلب آلبانی است. انتظار چه سخت است. گوشهایمان برای شنیدن فریادهایتان و چشم هایمان برای دیدن گامهایتان لحظه شماری می کنند. تا سختی فولاد و دیوارهای بلند اهریمنان رجوی را درهم شکنند.
افکار آشفته یک «مجاهد» – قسمت چهارم و آخر
جامعه ما دچار یک خشونت سازمان یافته از سوی فرقه ای بنام مجاهدین شده که مصائب و خساراتی که طی چهل سال گذشته بر مردم این مرز و بوم وارد کرده در تاریخ معاصر ایران بی سابقه است. حال اگر حصارهای فرقه ای اعم از فیزیکی و ذهنی از اطراف تک تک اعضای مجاهدین برداشته شوند حتما آنان نیز خویشتن خویش بازگشته و خود را در پیکره جامعه آزاد و رها و ارزشمند خواهند یافت.
افکار آشفته یک «مجاهد» – قسمت سوم
من وقتی نوارهای مرضیه را شکستم و خاطره اش را به باد سپردم قبل از آن متوجه شده بودم که او دیگر نمی تواست با پیوستن به «مجاهدین» هنرمند مردمی باشد چون هنرمندان بی مرزند و به حدود و صغور و قومیت و ملیت و غیره تعلق ندارند و به قول سهراب سپهری در شعر .... آیا اینچنین نیست؟ مرضیه دیگر قادر نخواهد بود حس زیبایی و زندگی را در مردم ایجاد نماید و به زندگی مردم چیزی بیفزاید. چون با افکاری فاقد شکل و پیکره، ارزش و باور و اندیشه هایی چون؛ فدا، و احساساتی خشن، سرد و خاموش ، این کار بعید است.
افکار آشفته یک «مجاهد» – قسمت دوم
نکته مهم اینجاست که تغییر از آزادیخواهی به دیکتاتوری در درون تشکیلات به نحو آرامی صورت میگیرد که هواداران متوجه نیستند و یا کمتر متوجه میشوند. در حالیه که شعارها و آرمان ها همان آرمان های قبلی هستند. فریادها و تریبون ها همچنان بدون تغییرند . . . اگر نقدی کنی برچسب بریده میخوری. سران سازمان به این باور و اعتقاد می رسند . . . با واژه ولایت می ستیزند ولی در عمل خود را ولی زیر دستان می شناسند. . . لذا همه باید در آنها حل شوند و مطیع محض گردند و سران باید تقدیس گردند و شعارهای مقدسانه ای همچون ایران مریم، مریم ایران را به اوج می رسد!!!
افکار آشفته یک «مجاهد» – قسمت اول
. . . هدف سازمان «مجاهدین» این است که با تجمیع احساسات پاک جوانان وطن جبهه ای بسازد که نسبت به خود بیگانه باشند. خانواده در کالبد ذهنی شان ساختار خود را از دست بدهد و با حیله گری و فریب، از صفات نیک ، انسانی ، غرور و شهامت و وطن پرستی آنان در راستای مطامع و هوسهای خوفناک سازمانی که تماما توسط یک فرد خودشیفته و البته بیمار هدایت و رهبری می شود، سواستفاده کند.
اینجا شهر غریبی است . . .
توضیح سردبیر: این شعر برگرفته از کتاب «خداوند اشرف – از ظهور تا سقوط» به قلم آقای حجت سیداسماعیلی عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین – با موضوع نگاهی مستند و تاریخی به روند فرقه گرایی سازمان مجاهدین است که در بهار سال ۱۳۹۳ توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران چاپ و منتشر گردیده و در […]
Saturday, 8 February , 2025