واقعیت آن است که مجاهدین دیگر حتی در میان نهادهای رسمی غرب نیز به عنوان یک جریان سیاسی شناخته نمی‌شوند، بلکه صرفاً به عنوان یک پروژه اطلاعاتی و تروریستی در راستای منافع خاص مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند. وزارت امور خارجه چندین کشور، از جمله ایالات متحده، به صراحت اعلام کرده‌اند که سازمان مجاهدین اپوزیسیون مشروع یا مورد حمایت آنان نیست و هیچ‌گونه جایگاهی در آینده سیاسی ایران ندارد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، سازمان مجاهدین که تا پیش از آن خود را یک گروه انقلابی و ضداستبدادی معرفی می‌کرد، به سرعت مسیر تقابل مسلحانه با نظام نوپای جمهوری اسلامی را در پیش گرفت. این چرخش، نه تنها چهره سازمان را تغییر داد، بلکه آن را از یک تشکل سیاسی به یک گروه تروریستی و در نهایت به ابزاری در دست سرویس‌های اطلاعاتی غربی، اسرائیل و برخی کشورهای عربی – به‌ویژه رژیم صدام حسین – تبدیل کرد.

پیوستن مجاهدین به ارتش عراق در خلال جنگ تحمیلی، نقطه عطفی در سقوط اخلاقی و سیاسی این سازمان بود. از آن زمان، دیدگاه عمومی مردم ایران نسبت به مجاهدین به‌شدت تغییر کرد. دیگر کسی آنان را مبارز یا معترض نمی‌دانست؛ بلکه واژه‌هایی مانند “مزدور”، “وطن‌فروش” و “خائن” جایگزین عناوین پیشین شد. این تغییر به قدری گسترده و فراگیر بود که از آن پس جذب نیروی جدید برای سازمان، تنها از طریق فریبکاری و تبلیغات اغواگرانه در کشورهای همجوار ایران ممکن شد و حتی در این زمینه نیز با شکست‌های پیاپی مواجه گردید.

امروزه بقایای این گروه در خارج از کشور، به‌ویژه در آلبانی، هر از گاهی تلاش می‌کنند با استفاده از مناسبت‌های مختلف، از جمله سالگرد تأسیس خود یا کشته‌شدگان دهه ۵۰، وانمود کنند که نسل جوان ایران همچنان با آن‌ها همدلی دارد. پروژه‌هایی مانند “کانون‌های شورشی”، صرفاً نمایش‌هایی تبلیغاتی هستند که با هدف القای حضور فعال سازمان در داخل کشور طراحی شده‌اند، در حالی‌که هیچ نشانی از حمایت واقعی مردمی از این گروه در داخل ایران وجود ندارد.

این سازمان همچنین تلاش دارد با پوشاندن چهره واقعی خود، از یک فرقه تروریستی به عنوان یک تشکل سیاسی یاد شود، تا بلکه از زیر بار گذشته ننگین خود فرار کند. اما واقعیت‌های انکارناپذیر تاریخی، اقدامات خشن، همکاری با دشمن متخاصم و نقض فاحش حقوق بشر اعضای خود، هرگز اجازه بازسازی چهره‌ای موجه از این سازمان را نخواهد داد.

در سطح بین‌المللی نیز، این فرقه با صرف هزینه‌های سنگین تلاش کرده از طریق برگزاری کنفرانس‌ها، لابی‌گری، خرید حمایت‌های سیاسی و رسانه‌ای در کشورهای اروپایی و ایالات متحده، مشروعیتی مصنوعی برای خود ایجاد کند. دعوت از چهره‌های سیاسی سابق در غرب به عنوان سخنران در گردهمایی‌های تبلیغاتی و پرداخت مبالغ بالا برای تبلیغات رسانه‌ای، بخشی از این فعالیت‌هاست. این تلاش‌ها، هرچند گاه به ایجاد سر و صدا در سطح رسانه‌ها منجر شده، اما نتوانسته‌اند تصویر منفی عمومی از این گروه را در سطح افکار عمومی تغییر دهند.

کسانی که دل به حمله نظامی آمریکا به ایران بسته‌اند، ناچارند تلاش کنند در میان اپوزیسیون جایگاه بالاتری کسب کنند و از طریق حامیان سیاسی خود، چهره‌ای قابل قبول‌تر در نگاه مقامات اروپایی و آمریکایی ارائه دهند. این دقیقاً همان استراتژی مجاهدین است؛ آن‌ها می‌کوشند خلأ مشروعیت مردمی خود را با تکیه بر این حمایت‌های پولی جبران کنند. اما این سیاست نیز محکوم به شکست است، زیرا حافظه تاریخی ملت ایران جنایات، خیانت‌ها و مزدوری این گروه به بیگانگان، به‌ویژه پیوستن به ارتش صدام را فراموش نخواهد کرد.

واقعیت آن است که مجاهدین دیگر حتی در میان نهادهای رسمی غرب نیز به عنوان یک جریان سیاسی شناخته نمی‌شوند، بلکه صرفاً به عنوان یک پروژه اطلاعاتی و تروریستی در راستای منافع خاص مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند. وزارت امور خارجه چندین کشور، از جمله ایالات متحده، به صراحت اعلام کرده‌اند که سازمان مجاهدین اپوزیسیون مشروع یا مورد حمایت آنان نیست و هیچ‌گونه جایگاهی در آینده سیاسی ایران ندارد.

امروزه حتی بسیاری از منتقدان جمهوری اسلامی نیز به‌صراحت مجاهدین را به عنوان یک گزینه ناموجه و آلوده به خشونت، فریب و خیانت رد می‌کنند. اقدامات فریبکارانه و سطح پایین رسانه‌ای این گروه، که گاه مضحک و دور از واقعیت به نظر می‌رسد، نشان می‌دهد این سازمان نه تنها حیات سیاسی ندارد، بلکه بیش از هر زمان دیگری به انزوای کامل نزدیک شده است.

حرف آخر اینکه؛ گزارش‌ها و روندهای قضایی در تهران که سران این گروه را به خاطر جنایات گذشته‌شان مورد محاکمه قرار داده‌اند، نمادی از پایانی است که در انتظار گروهی است که روزی با ادعای آزادی، مسیر خشونت، وابستگی و تباهی را برگزید.

  • نویسنده : سعید پارسا
  • منبع خبر : سایت راه نو