سخنرانی ترامپ باعث سرخوردگی و سردرگمی سران فرقه رجوی شد و خیلی از واقعیت ها را پیش روی آنان قرار داد. رجوی تحلیل میکرد آمریکا حتما بعد از موشک باران عین الاسد به ایران حمله خواهد کرد لذا او هم با پیشدستی شروع به خط و نشان کشیدن به مقامات جمهوری اسلامی ایران نمود. ولی خیلی زود زوزه های این مردک ابله نیز فرو نشست

نتیجه ی این وضعیت فلاکت بار و سردرگمی سران فرقه، ناشی از شناخت مردم از پیشینه خیانت بار این فرقه است. آتش زدن چند بنر در کوچه و پس کوچه های خلوت کشور و ساخت شعارها و فحاشی های جدید به افکار عمومی و قانون بزرگترین دست آورد آنان محسوب می شود.

بعد از ترور سردار قاسم سلیمانی و سردرگمی سران فرقه رجوی از تحلیل شرایط، تا آنجا که می توانستند به سردار محبوب دلها فحاشی کرده و شهادت او را کم رنگ جلوه دهند. ولی هرگز نمی دانستند که طوفانی در راه است.

شبکه های اجتماعی این فرقه نیز با انواع و اقسام نام های جعلی و بدون هویت سازمانی، با سایر شبکه ضد ایرانی منجمله «ایران اینترنشنال» و بی بی سی همراه و همگام شدند تا بعد از ترور فیزیکی سردار پروژه ترور شخصیتی وی را شروع کنند.

در این میان و پس از حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکایی عین الاسد فرقه رجوی که بشدت در شوک فرو رفته بود، منتظر بود تا ببیند اربابان آمریکایی آنان چه موضعی می گیرند تا به پشتوانه آن، عملیات روانی جدیدی را آغاز کنند.

سخنرانی ترامپ باعث سرخوردگی و سردرگمی سران فرقه رجوی شد و خیلی از واقعیت ها را پیش روی آنان قرار داد. رجوی تحلیل میکرد  آمریکا حتما بعد از موشک باران عین الاسد به ایران حمله خواهد کرد لذا او هم با پیشدستی شروع به خط و نشان کشیدن به مقامات جمهوری اسلامی ایران نمود. ولی خیلی زود زوزه های این مردک ابله نیز فرو نشست.

در این میان سقوط هواپیمای اوکراینی در بامداد روز چهارشنبه ۱۸ دیماه ۹۸ بستری برای ماجراجویی های جدید فرقه رجوی را فراهم کرد.

سران فرقه رجوی کاری به همدردی با جان باختگان هواپیمای اوکراینی نداشتند. این اتفاق صرفا بهانه ای بود تا فرقه صد بار شکست خورده بار دیگر به خشونت های میدانی متوسل شود. لذا شروع به دادن انواع و اقسام فراخوان ها کرده و ماشین جنگ روانی شان به کار افتاد.

محتوای اغلب این پیام ها خطاب به دانشجویان و تشویق آنان به اعتراض و به اصطلاح «قیام» بود.

تجمع دانشجویان در دانشگاه امیرکبیر و . . . در همبستگی با جان باختگان هواپیمای اوکراینی بستری فراهم کرد تا سران فرقه، لشگر بیمار و بیکار «مجاهدین» در اردوگاه  این گروه در آلبانی را برای مدتی دیگر به فعالیت واداشته و آنان را در پای کامپیوترها مشغول سازند.

پاره کردن تعدادی از عکس های سردار  شهید حاج قاسم سلیمانی که هرگز از جایگاه این مرد غیرتمند ایرانی چیزی کم نکرد تنها اقدام عملی این عناصر وطن فروش بود. ضمن اینکه تلاش کردند تجمع دانشجویان را نیز به حساب این گروه مفلوک و بدنام بگذارند.

نتیجه ی این وضعیت فلاکت بار و سردرگمی سران فرقه، ناشی از شناخت مردم از پیشینه خیانت بار این فرقه است. آتش زدن چند بنر در کوچه و پس کوچه های خلوت کشور و ساخت شعارها و فحاشی های جدید به افکار عمومی و قانون بزرگترین دست آورد آنان محسوب می شود.

در چنین وضعیتی و با چنین ضعف قدرتی این سوال پیش می آید؛ چرا کشورهای غربی و عربی از چنین گروهکی حمایت می کنند؟

کشورهای غربی و عربی و حتی سران فرقه رجوی خود به خوبی می دانند که در آینده ی سیاسی  این کشور جایی ندارند و حامیان آنان فقط به خاطر جو سازی های این فرقه در شبکه های اجتماعی و افکار عمومی غربی از آنان حمایت می کنند.

کشورهای غربی برای اقناع افکار عمومی خود نیاز به تعدادی سیاهی لشکر اجتماعی و مجازی دارند تا بتوانند بر علیه کشور ایران اقداماتی را انجام دهند و این سیاهی لشکر کسی نیست جز فرقه رجوی. همان طور که در دی ماه امسال رویترز به نقل از این فرقه تعداد کشته شدگان را از ۱۵۰ به ۱۵۰۰ نفر افزایش داد تا بتواند با بهانه ی حقوق بشری تحریم های بیشتری برای ایران در نظر بگیرد.

بله این فرقه منزوی و مستهلک و از دور خارج شده جایی در  عرصه سیاسی ایران امروزی که بکلی با گذشته متفاوت است، ندارد.

بنابراین در عرصه جنگ روانی، تنها خاصیت «مجاهدین» موجه جلوه دادن دشمنی کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا با ایران است.

تا با انواع و اقسام نقاب ها وارد میدان شوند؛ یه روز به بهانه ی گرانی، روز دیگر به بهانه ی حقوق بشری و روز دیگر به بهانه ی دخالت ایران در کشورهای منطقه و . . . 

ضمن اینکه ترساندن مردم ایران از اقدامات و قدرت نظامی آمریکا، همچنین حمایت های پوشالی سران آن از مردم ایران در شبکه های اجتماعی این گروه نیز از دیگر هنرهای «مجاهدین» در عرصه جنگ روانی محسوب می شود. تا به زعم خود بتوانند با ایجاد ناامیدی و دودستگی در بین مردم، به نیات پلید و شیطانی خود برسند.

پس زدن ارباب و سردرگمی سران فرقه رجوی

علیرغم همه اینها واقعیت تغییرناپذیر، شناخت واقعی مردم از گروه ترویستی «مجاهدین» با تمامی سبقه ۴ دهه گذشته است که نام آنان را بعنوان، وطن فروش و خائن به مردم ایران در سینه تاریخ ثبت کرده است.

بنابراین تنها اثر باقی مانده از این سازمان، یک گروه محدود سالمند و بیمار در اردوگاهی کوچک در نزدیکی روستای مانز در کشوری کوچک بنام آلبانی است.

  • نویسنده : علی صدر
  • منبع خبر : سایت راه نو